عصر ایران ؛ نهال موسوی - به نظر میرسد کنسرت رفتن در تهران دیگر نه یک تفریح فرهنگی، که نوعی نمایش طبقه اجتماعیست. برای دیدن خواننده محبوبت باید یا حساب بانکی چاق داشته باشید، چرا؟ چون قیمت بلیتها، مخصوصاً در سالنهایی مثل ایران مال، رویال هال هتل اسپیناس پالاس و برج میلاد، دیگر سر به فلک میکشد.
در روزگاری نهچندان دور، حضور در یک کنسرت موسیقی برای اقشار مختلف جامعه یک تفریح قابلدسترس محسوب میشد؛ فرصتی برای تجربه شنیداری زنده، دیدن هنرمند محبوب از نزدیک و غرق شدن در فضای شورانگیز موسیقی. اما امروز، قیمت بلیت کنسرتها در تهران بهگونهای صعودی و گاه غیرمنطقی افزایش یافته که این تجربه فرهنگی را به امری لوکس و خاص بدل کرده است.
امروز دیگه کنسرت رفتن با هدف شنیدن موسیقی نیست. به نوعی مراسم «دیده شدن» تبدیل شده است. بین فالوئرهای اینستاگرامیات پز بدی که ردیف اول فلان کنسرت نشستی، نه اینکه با موسیقی ارتباطی عمیق بگیری.
اخیرا سقف قیمت بلیتهای کنسرت به یک میلیون و ششصد و پنجاه هزار تومان رسیده است و این در حالی بود که آخرین افزایش قیمت بلیت کنسرت در اسفندماه سال ۱۴۰۳ به یک میلیون و سیصد هزار تومان رسیده بود.
اکنون اما روزبه نعمتاللهی _ خواننده پاپ _ قرار است در حیاط هنر کاخ نیاوران با بلیتهای هشتصد هزارتومان تا سه میلیون تومانی کنسرت برگزار کند؛ قیمتی که یک جهش دوبرابری نسبت به آخرین افزایش قیمت بلیت کنسرت محسوب میشود.
اگر نگاهی به میانگین قیمت بلیت کنسرتهای پاپ در تالارها و سالنهای معروف تهران بیندازیم، بهراحتی متوجه میشویم که نرخها از مرز ۵۰۰ هزار تومان گذشته و در برخی موارد تا بیش از یک میلیون و ششصد هزار تومان نیز رسیده است. در شرایطی که بخش بزرگی از جامعه با چالشهای معیشتی روزمره دستوپنجه نرم میکند، این سوال مطرح میشود که این بلیتها دقیقاً برای چه کسانی طراحی شدهاند؟
نتیجه این روند، دور شدن تدریجی مردم از رویدادهای هنری و شکلگیری یک طبقهی فرهنگی جدید است: "مخاطب پولدار". کنسرت موسیقی، که باید صدایی در میان مردم باشد، کمکم از خیابانها و زندگی روزمره فاصله میگیرد و به کالایی تبدیل میشود که فقط برخی توان حضور در آن را دارند.
شرکتهای برگزارکننده، عوامل سالن، افزایش هزینههای تولید، دستمزد بالای برخی خوانندگان و حتی دلالی بلیت در فضای مجازی؛ همگی در افزایش قیمتها نقش دارند. اما مشکل تنها اقتصادی نیست، بلکه نوعی فقدان نظارت و عدم وجود نهادهای تنظیمگر فرهنگی نیز در این میان احساس میشود.
بابک رضایی (مدیرکل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) درباره چرایی این موضوع به ایسنا گفته است: «بنده کمتر از دو ماه است که سمت مدیرکل دفتر موسیقی را برعهده گرفتهام و در این مدت متوجه مشکلات بینهایت این مجموعه شدهام. یکی از مشکلات، قیمتگذاری بلیت برای کنسرتهای اینچنینی است که در دفتر موسیقی به بررسی آن پرداختهایم؛ چراکه این ارقام برای قیمت بلیت یک کنسرت مورد تایید من نیست.
سعی داریم بعد از توقف برگزاری دو ماهه کنسرتها در ایام محرم و صفر، برای مسئله قیمت بلیت کنسرت و سایر موارد مربوط به برگزاری کنسرتها برنامهریزی کنیم. درحقیقت باید مشخص کنیم که قیمتگذاریهایی که در سالنها بدون حساب و کتاب اتفاق میافتد را چه کسی مشخص میکند که برای یک شب اجاره سالن مثلاً یک میلیارد تومان دریافت میکنند.»
در غیاب مقررات مشخص برای قیمتگذاری و بدون حمایت دولت از فعالیتهای هنری مردمی، مسیر بهگونهای پیش میرود که نه هنرمند مستقل توان روی صحنه رفتن دارد، نه مخاطب عادی توان تماشای اجرا را.
راهی هست؟ بله، اگر بخواهیم. راهحلهایی همچون اختصاص سوبسیدهای فرهنگی، شفافسازی هزینههای تولید کنسرت، نظارت بر قیمتگذاری بلیتها، حمایت از سالنهای کوچک و هنرمندان مستقل و حتی بازگشت به مدلهای اجرای خیابانی یا فضای باز، میتوانند بخشی از این بحران را کاهش دهند.
حدود چند ماه قبل رضا مهدوی کارشناس حوزه موسیقی در پاسخ به این پرسش که مخاطبان اصلی کنسرتها در حال حاضر چه قشری هستند گفته بود: «اگر کنسرتها را رصد کنید، متوجه میشوید ۹۰ درصد چهرههایی که در سالنها حضور دارند، تکراریاند. همان زوجی که ماه قبل در ردیف خاصی نشسته، دوباره همان ردیف را انتخاب کرده است. اینها اغلب جزو مرفهان بیدرد هستند که با هنرمندان مطرح رابطه دارند و از طریق موسسات خاص، اجرای سالنهای بزرگ را بهدست میگیرند. این وضعیت به هیچ وجه به معنای درآمدزایی فرهنگی نیست.»
در نهایت، موسیقی باید برای مردم باشد، نه برای طبقهای خاص. اگر این اصل فراموش شود، نه تنها مخاطب بلکه خود هنر نیز آسیب میبیند.
در نهایت این پرسش اصلی مطرح است واقعا کیفیت صدای ارکستر، خواننده و فضایی که با چنین بلیتهای گرانی به مخاطب ارائه میشود در سطح استانداردهای معمولی جهانی است یا خیر؟ اصلا برخی از این سالنها برای برگزرای کنسرت مناسب نیستند ولی ...
بلکه موضوع اصلی فقر فزاینده ایست که دامان بسیاری از مردم را گرفته ، همه ملت ها دو راه پیش رو دارند فقر یا ثروت ، راه میانه ای وجود ندارد ، اگر برای ثروتمند شدن تلاش نکنید فقیر خواهید شد .
اگر فقر را شرافت می دانید ، روزی که جلوی همسر و فرزندتان شرمنده شدید وقتی که پول مهد کودک و مدرسه غیر انتفاعی و کلاس کنکور نداشتید می فهمید که هیچ شرافتی در فقر نیست