در کنار کشت و کار سبزی و همچنین دامپروری، در بخش وسیعی از زمینهای این محدوده پنبه کاشته میشد. پنبهها بعد از برداشت تفکیک شده و هر بخش برای کاری مخصوص مورد استفاده قرار میگرفت.
به گزارش همشهری آنلاین، علی اربابی ریپژوه، درباره کشت پنبه و فرستادن این محصول به کارخانه چیتسازی میگوید: «در کنار محصولات کشاورزی و سبزیجات این محدوده، پنبه هم کاشته میشد و کشت و کار و فروش پنبه بسیار رونق داشت. این پنبه مرغوب بود به همین خاطر به محض چین اول، این پنبه را بار زده و برای بافت پارچه به کارخانه چیتسازی میفرستادند. پنبه این محله در ۳مرحله برداشت و چیده میشد. چین اول برای کارخانه، چین دوم و چین سوم هم اهالی برای استفاده و مصارف شخصی خودشان بر میداشتند. همچنین این محصول پای برخی از مشاغل مرتبط را هم به این محله باز کرد.»
بسیاری از ساکنان این محله در کنار کشت پنبه، از کارگران کارخانههای چیتسازی بودند. اهالی میگویند که خانم ارباب، مدیر مدرسه پیمان، همسر سرمایهگذار کارخانه یخ و پنبه بود. او خانوادههای نیازمند و در جستوجوی کار را شناسایی و با شرایط مناسب برای کار به کارخانه معرفی میکرد. به همین دلیل اغلب ساکنان در آن دوره کسب و کار داشتند و در شرایط اقتصادی مناسبی زندگی میکردند. هر چند آن روزها جمعیت این محله بسیار کمتر از امروز بود.
کارخانه چیتسازی همیشه در حال کار بود و در ۳نوبت فعالیت میکرد. صدای بوق کارخانه که ساعت ۱۰ شب به صدا در میآمد نشانه تعویض نوبتکاری بود و خیلی از خانوادههایی که پسران و پدرانشان در این کارخانه مشغول به کار بودند بوق کارخانه برایشان صدای معناداری بود. حتی خیلی از خانوادههایی که صدای بوق تعویض نوبت کارخانه چیت ری را میشنیدند میگفتند: «صدای بوق صدای خواب ما بود، هر وقت صدا را میشنیدیم آماده خوابیدن میشدیم.»