۱۲ خرداد ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۱:۳۰
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۶۴۶۳۳
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۶ - ۱۰-۰۳-۱۴۰۴
کد ۱۰۶۴۶۳۳
انتشار: ۱۴:۴۶ - ۱۰-۰۳-۱۴۰۴

۴ کتیبه و سند آذربایجان در آستانه نابودی؛ گلسنگ ها کتیبه های اورارتویی را بلعیده‌اند

۴ کتیبه و سند آذربایجان در آستانه نابودی؛ گلسنگ ها کتیبه های اورارتویی را بلعیده‌اند
«محمد سهرابی»، گلسنگ شناس و پژوهشگر ایرانی با اشاره به از بین رفتن کتیبه های سنگی آذربایجان در اثر رشد گلسنگ ها می‌گوید: درحال‌حاضر به‌دلیل بی‌توجهی، فرسایش و بیش از همه، هجوم آهسته اما پیوسته‌ی گلسنگ ها، بسیاری از آثار تاریخی ایران در آستانه نابودی‌اند. 
یکی از پژوهشگران و گلسنگ‌شناسان ایرانی که مطالعات گسترده روی انواع گونه‌های گلسنگ و میزان تخریب آن‌ها بر آثار تاریخی ایران دارد از تخریب و نابودی ۴ کتیبه اورارتویی در آذربایجان خبر می‌دهد. او در این گزارش از وضعیت کتیبه‌ها، مطالعات صورت گرفته بر آثار تاریخی که بسیار گلسنگ‌دوست هستند و همچنین راهکاری علمی و عملی در مقابله با رشد گلسنگ‌ها روی مهمترین آثار تاریخی ایران می‌گوید. 
 
به‌ گزارش ایلنا، رویش گلسنگ ها روی مهمترین آثار تاریخی ایران، سالهاست تبدیل به یکی از مخاطرات جدی میراث‌فرهنگی ایران شده است. کارشناسان میراث‌فرهنگی درحالی هنوز نتوانسته‌اند به یک راهکار علمی و عملی برای مقابله با این خطر جدی دست پیدا کنند که تعداد زیادی از مهمترین آثار تاریخی کشور در هجوم گلسنگ‌ها محو و نابود می‌شوند. 
 
«محمد سهرابی»، گلسنگ‌شناس و پژوهشگر ایرانی با اشاره به از بین رفتن کتیبه‌های سنگی آذربایجان در اثر رشد گلسنگ‌ها می‌گوید: درحال‌حاضر به‌دلیل بی‌توجهی، فرسایش و بیش از همه، هجوم آهسته اما پیوسته‌ی گلسنگ‌ها، بسیاری از آثار تاریخی ایران در آستانه نابودی‌اند. 
 
او به سطرهای پایانی کتیبه رازلیق در آذربایجان که هم‌اکنون در محاصره گلسنگ‌ها قرار دارد اشاره می‌کند و می‌گوید: در سطرهای پایانی کتیبه رازلیق، آرگیشتی دوم، پادشاه اورارتو اورارتو (۷۱۴ تا ۶۸۵ پ. م.) هشدار می‌دهد: «هر کس نام مرا محو کند، خدایان او را از زیر خورشید براندازند.» امروز اما این هشدار باستانی مخاطبی تازه دارد: گلسنگ‌هایی که بی‌هیچ دشمنی، واژه‌ها را می‌بلعند. من، به‌عنوان گلسنگ‌شناس، می‌دانم که این موجودات اگر بی‌مدیریت رها شوند، حافظه‌ی کتیبه‌ها را خاموش می‌کنند. محو تدریجی این خطوط، محو هویت ماست. 
 
سهرابی می‌گوید: نگرانی من، پیش از آن‌که صرفا از منظر تخصصی باشد، از عمقی انسانی و فرهنگی برمی‌خیزد. این کتیبه‌ها صرفا واژه‌هایی بر صخره نیستند؛ بلکه صداهای سنگی‌اند از دل هزاره‌ها، سندهایی زنده از حافظه‌ی جمعی یک ملت. آن‌ها گواهی می‌دهند بر مردمانی که هزاران سال پیش، فرهنگ و تاریخ خود را نه در کتاب، بلکه بر دل کوه و سنگ حک کردند تا فراموش نشوند. 
 
به گفته او، ما با متونی مواجه‌ایم که از سده‌های پیش از میلاد سخن می‌گویند؛ از شاهانی چون آرگیشتی که از جنگ و صلح و اقتدار گفته‌اند؛ با خطوطی که هنوز می‌شود صدای نفس تاریخ را در آن‌ها شنید. اما امروز، این صدا دارد خاموش می‌شود؛ زیر لایه‌هایی از گلسنگ، باران اسیدی، نوسانات شدید دما، و گاه دستان ناآگاه و بی‌توجه. این درحالی است که متاسفانه تقریبا تمامی این کتیبه‌ها در دل طبیعت، بر صخره‌ها و دامنه‌ی کوه‌ها جای گرفته‌اند؛ در شرایطی سخت و شکننده که در برابر تغییرات اقلیمی و زیستی، بی‌دفاع مانده‌اند. 
 
آنطور که این پژوهشگر می‌گوید: در آذربایجان شرقی، چندین کتیبه‌ی اورارتویی وجود دارد که هر یک به‌تنهایی سندی تاریخی و منحصربه‌فرد محسوب می‌شوند. 
 
او به کتیبه تاریخی سقیندل اشاره می‌کند که با شماره ۷۹۵ کهن‌ترین اثر ثبت ملی شده در شهرستان ورزقان به‌شمار می‌رود. این سنگ‌نوشته که در دامنه‌ی کوه زاغی واقع شده، به فرمان ساردوری پسر آرگیشتی، شاه اورارتو، در قرن هشتم پیش از میلاد حک شده است. ده سطر دارد و محتوایش یک فتح‌نامه است؛ اما نه فقط یک گزارش نظامی، بلکه سندی تمدنی از حضور اورارتویی‌ها در قلب آذربایجان. این کتیبه یکی از چهار کتیبه آذربایجان است که با رویش و هجوم گلسنگ‌ها در معرض تخریب جدی قرار گرفته است. 
 
سهرابی ادامه می‌دهد، اما سنگ‌نوشته رازلیق، به شمارۀ ۷۹۱، در نزدیکی سراب، بر صخره‌ای طبیعی ثبت در فهرست آثار ملی کشور شده، این کتیبه هم حاوی شانزده سطر است و متعلق به آرگیشتی دوم، پادشاه مقتدر اورارتو در سده هشتم ق. م است. این متن نیز گزارشی نظامی از لشکرکشی‌ها و تصرف سرزمین‌هاست و به‌صراحت اعلام می‌کند هرکس به این نوشته آسیب برساند، به نفرین خدایان دچار خواهد شد. 
 
به گفته این پژوهشگر و گلسنگ‌شناس، سنگ نوشتۀ نشتیبان، در نزدیکی روستای قرخ قزلار قرار دارد که آن نیز نوشته‌ای به شماره ۷۹۲ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است این کتیبه نیز با طول ۴.۵ متر بر صخره‌ای عظیم، شامل سیزده سطر، که متاسفانه به دلیل تماس مکرر مردم و فرسایش طبیعی، بخش‌هایی از آن دیگر خوانا نیست. این اثر نیز همچون رازلیق، به آرگیشتی دوم نسبت داده شده و در کنار ویرانه‌های یک معبد سنگی واقع شده است. 
 
و در نهایت، کتیبه‌ی کمتر شناخته‌شده اما بسیار مهم شوشا (شیشه) اهر که در روستای شیشه از توابع اهر قرار دارد. این کتیبه نیز به هزاره‌ی اول پیش از میلاد تعلق دارد و در سال ۱۳۷۹ با شماره ثبت ۳۰۹۷ در فهرست آثار ملی ایران جای گرفته است. ارزش آن، علاوه بر قدمت، در ترکیب موقعیت جغرافیایی‌اش با دیگر کتیبه‌هاست که یک شبکه باستان‌شناسی غنی را در این منطقه شکل می‌دهد. 
 

استفاده از کاردک و فرچه گلسنگ‌ها را به مرحله انهدام وارد کرد

با این حال طبق گفته‌ی مردم محلی، زمانی که پژوهشگران برای نخستین‌بار به این کتیبه‌ها دست یافتند و تصمیم گرفتند از آن‌ها مولاژ و نسخه‌برداری تهیه کنند، متاسفانه به جای روش‌های علمی، از پاک‌سازی فیزیکی و غیراصولی استفاده کردند با کاردک، فرچه و ابزارهای سخت، گلسنگ‌ها را تراشیدند تا متن را آشکار کنند. 
 
اکنون اما از منظر گلسنگ‌شناسان مرحله‌ای تازه و خطرناک‌تر آغاز شده است یعنی هجوم دوباره‌ی گلسنگ‌ها اما این بار، به دلیل صدمه‌ی اولیه و سست شدن ساختار سطح سنگ، رشد مجدد گلسنگ‌ها بسیار مخرب‌تر و سریع‌تر خواهد بود. گلسنگ‌هایی که حالا وارد مرحله‌ی انهدامی می‌شوند، می‌توانند تا عمق ساختار سنگ نفوذ کرده و خطوط نازک کتیبه‌ها را برای همیشه از بین ببرند. 
 
از سوی دیگر، در وضعیت فعلی که آثار تاریخی بسیار آسیب‌پذیر شده‌اند، احتمال غارت و یغما نیز به‌شدت افزایش یافته است. برخی افراد ناآگاه یا سودجو ممکن است به دلیل دسترسی آسان؛ به کتیبه‌ها آسیب بزنند، آن‌ها را بشکنند یا تکه‌هایی از سنگ را جدا کنند. 
 
سهرابی می‌گوید: به‌عنوان گلسنگ‌شناس، با واقعیتی تلخ روبه‌رو هستیم، اگر امروز چاره‌ای نیندیشیم و این کتیبه‌ها را با همکاری باستان‌شناسان، متخصصان حفاظت سنگ و جامعه‌ی محلی نجات ندهیم، فردا دیگر چیزی برای حفظ باقی نخواهد ماند. این آثار، نه فقط بخشی از میراث ملی ما، بلکه سرمایه‌ای جهانی‌اند. و ما امروز در نقطه‌ی تصمیم ایستاده‌ایم: یا با علم و آگاهی از آن‌ها پاسداری می‌کنیم، یا تنها نظاره‌گر محو تدریجی آنچه خواهیم بود که روزی ستون‌های تاریخ ما بود. 
 

سرعت رشد گلسنگ‌ها با آلودگی هوا، باران‌های اسیدی، گرم شدن زمین و ترکیبات نیتروژن دار

محمد سهرابی در پاسخ به این سوال که نقش گلسنگ‌ها در فرسایش این آثار چیست و آیا این پدیده قابل کنترل است ادامه داد: برای پاسخ دقیق، نخست باید ماهیت گلسنگ‌ها را درک کرد. گلسنگ‌ها موجودات همزیست‌اند، حاصل اتحاد یک شریک قارچی (که ساختار فیزیکی را می‌سازد) و یک شریک فتوسنتزکننده معمولاً جلبک سبز یا سیانوباکتری. این هم‌زیستی به آن‌ها امکان می‌دهد تا در شرایطی بسیار سخت از صخره‌های برهنه تا یخچال‌های کوهستانی زیست کنند؛ جایی که هیچ گیاه گلداری دوام نمی‌آورد. 
 
او می‌گوید: اما همین توانایی بقاء، آن‌ها را به ساکنان طبیعی سطوح سنگی، از جمله آثار تاریخی بدل کرده است. وقتی گلسنگ‌ها بر سطح یک کتیبه می‌رویند، دو فرایند موازی را آغاز می‌کنند نخست، فرایند مکانیکی که شبکه‌ی ریسه‌های قارچی‌شان به درون ترک‌های میکروسکوپی سنگ نفوذ می‌کند و با انبساط و انقباض در اثر تغییرات دما و رطوبت، به تدریج لایه‌های سطحی سنگ را از هم می‌گسلد و در مرحله بعد فرایند شیمیایی که گلسنگ‌ها برای بقای خود، ترکیبات آلی ترشح می‌کنند، از جمله اسیدهای آلی (مانند اگزالیک اسید)، که به آرامی سطح سنگ را حل می‌کند. این پدیده باعث تغییر رنگ، کاهش چسبندگی مواد معدنی سطح و در نهایت، پاک شدن خطوط حجاری‌شده می‌شود. 
 
او می‌گوید: شاید در گذشته، این تخریب به کندی و در بازه‌های چندصدساله رخ می‌داد، اما اکنون، با افزایش آلودگی هوا بخصوص ترکیبات نیتروژن دار NOx، بارش‌های اسیدی، و گرم شدن زمین، متأسفانه این روند تا حدودی شتاب گرفته است. در صورت تداخل ترکیب باران اسیدی با اسیدهای گلسنگی می‌تواند لایه‌های سطحی کتیبه‌ها را در مدت چند دهه از بین ببرد؛ و آن‌گاه، آن‌چه می‌ماند، صرفاً سنگی‌ست بی‌صدا و بی‌نقش. 
 

خبر خوب؛ رشد گلسنگ‌ها با رویکردهای علمی قابل کنترل است

با این حال، پژوهش‌ها نشان داده است که این پدیده، با رویکردی علمی و برنامه‌ریزی دقیق، قابل کنترل است. در گلسنگ‌شناسی، ما به مجموعه‌ای از روش‌ها برای پایش، شناسایی، و مدیریت غیرمخرب این گلسنگ‌ها دست یافته‌ایم؛ روش‌هایی که به ما امکان می‌دهند تا رشد گلسنگ‌ها را بدون آسیب به ساختار اصلی سنگ و خطوط تاریخی، در سطح کتیبه‌ها متوقف کنیم. 
 
به گفته سهرابی، نکته‌ی کلیدی، «زمان‌بندی» و «درک درست از بوم‌سازگان اطراف کتیبه» است. اگر در مراحل اولیه‌ی رشد گلسنگ‌ها اقدام شود، می‌توان باروش‌های مبتنی بر زیست‌سازگاری کنترل‌شده، آن‌ها را از سطح سنگ جدا کرد. این کار، مستلزم آموزش تخصصی و اجرای دقیق پروتکل‌هایی است که در مراکز تخصصی مورد استفاده قرار گرفته و تایید شده اند. 
 
اما مسئله تنها حذف گلسنگ‌ها نیست؛ بلکه مهار زمینه‌های رویش مجدد آن‌ها اهمیت مضاعفی دارد. گلسنگ‌ها، مانند بسیاری از موجودات، به شرایطی خاص برای رشد نیاز دارند: نور، رطوبت، دمای مناسب، جریان هوا (باد)، و تابش فرابنفش (UV). ما می‌توانیم با بررسی دقیق شرایط میکرواقلیمی هر کتیبه، محیط پیرامون آن را به گونه‌ای مدیریت کنیم که دیگر برای گلسنگ‌ها زیست‌پذیر نباشد.
 
برای نمونه: کاهش رطوبت سطحی و کنترل آب‌های اطراف کتیبه مانع رشد بسیاری از گونه‌های رطوبت دوست می‌شود. کنترل میزان نور مستقیم برای جلوگیری از ایجاد محیط مناسب برای رشد گلسنگ‌ها، کاهش تجمع فضولات پرندگان چرا که این مواد با تغییر pH سطح سنگ، بستر مناسبی برای رشد گلسنگ‌ها فراهم می‌کنند و اقدام دیگری که باید انجام داد ن محافظت از کتیبه‌ها در برابر گرد و غبار، دودهای صنعتی و آلاینده‌های اسیدی است. 
 
او معتقد است، مسئله نه صرفاً قدرت فرسایشگری گلسنگ‌ها، بلکه ناآگاهی ما و بی‌برنامگی ماست. گلسنگ‌ها اگر شناخته شوند، حتی می‌توانند اطلاعاتی از اقلیم گذشته، آلودگی هوا، و شرایط محیطی قرون اخیر به ما بدهند؛ اما اگر نادیده بمانند، می‌توانند صامت و آرام، تاریخ یک ملت را ببلعند. 
 
او در پاسخ به این پرسش که آیا تاکنون اقدامی برای حفاظت این آثار صورت گرفته ادامه داد: «شاید در برخی دانشگاه‌ها مطالعه‌ای محدود یا حتی پایان‌نامه‌ای در این زمینه انجام شده باشد، یا گزارشی فنی برای مدیران محلی تهیه شده باشد، اما آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؛ وضعیت کتیبه‌ها خود گویای واقعیت است. متأسفانه تاکنون حفاظت واقعی از این میراث ارزشمند انجام نگرفته و بیش‌تر کارها در حد ثبت آثار در فهرست ملی باقی مانده است.» 
 
این گلسنگ‌شناس و پژوهشگر میراث‌فرهنگی معقتد است، مشکل از چندین جهت ریشه دارد؛ نخست از خلا آموزشی که در رشته‌های مرتبط با حفاظت و مرمت آثار تاریخی، دانش گلسنگ‌شناسی به هیچ وجه تدریس نمی‌شود و در نتیجه فارغ‌التحصیلان این حوزه با ساختار و نقش گلسنگ‌ها در تخریب یا حفاظت آشنا نیستند. از سوی دیگر، زیرساخت‌های تحقیقاتی کافی برای پژوهش‌های میان‌رشته‌ای مرتبط فراهم نیست تا بتوان دانش بومی و علمی را در خدمت حفاظت آثار قرار داد. 
 
علاوه بر این، عدم هماهنگی مؤثر میان دستگاه‌های علمی، تحقیقاتی و حفاظت میراث فرهنگی یکی از موانع جدی پیشرفت این حوزه است. بدون ایجاد تعامل مستمر و هم‌افزایی بین این نهادها، تلاش‌ها پراکنده و ناکافی خواهند بود. 
 
البته، صحبت درباره موانع پیش روی گلسنگ‌شناسی و حفاظت از میراث فرهنگی در ایران، نیازمند بحثی جداگانه و مفصل است که از عهده این مصاحبه خارج است؛ ان‌شاءالله در آینده‌ای، با نگارش کتابی روشنگرانه و جامع به تشریح این موانع خواهم پرداخت. »
ارسال به دوستان