عصر ایران - توسعۀ انسانی (Human Development) مفهومی است که به جای تمرکز صرف بر افزایش درآمد ملی یا تولید ناخالص داخلی، بر گسترش ظرفیتهای انسانی، افزایش انتخابهای فردی و توانمندسازی مردم در زیستنِ آگاهانه، سالم و معنادار تأکید دارد.
این مفهوم در دهۀ ۱۹۹۰ به ابتکار و همت اقتصاددان هندی آمارتیا سن و همکارش در برنامه توسعۀ سازمان ملل (UNDP) -مهوبالحق- وارد ادبیات توسعه شد. آمارتیا سن (متولد 193) در سال 1998 برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد شد.
مبدأ شکلگیری این واژه، نقدی بود بر نگاه رایج اقتصادی، که رشد را صرفاً با اعداد میسنجید و از انسانها غافل بود. از منظر توسعۀ انسانی، انسان نه ابزار رشد بلکه هدف رشد است. اهداف سیاستگذاری توسعهای، تنها ساختن کارخانه و افزایش صادرات نیست؛ بلکه این است که انسانها:
عمر طولانی و سالم داشته باشند
آموزش ببینند و دانش بیاموزند
به منابع لازم برای زندگی شرافتمندانه دسترسی داشته باشند
در سرنوشت اجتماعی و سیاسی خود مشارکت کنند
فرصت انتخاب داشته باشند، نه اینکه فقط زنده بمانند
برای سنجش میزان توسعه انسانی، UNDP از سال ۱۹۹۰ به بعد شاخصی ترکیبی ارائه داد:
1. سلامتی: امید به زندگی هنگام تولد
2. آموزش: میانگین سالهای تحصیل و سالهای مورد انتظار تحصیل
3. درآمد: درآمد سرانه (بر پایۀ قدرت خرید واقعی)
آمارتیا سن
بعدها زیرشاخصهایی مثل شاخص نابرابری (IHDI)، شاخص جنسیتی (GII)، و شاخص فقر چندبعدی (MPI) هم اضافه شدند تا نشان دهند توسعۀ انسانی درونزا و عادلانه هست یا نه.
در توسعۀ اقتصادی، تمرکز بر رشد تولید و درآمد است ولی در توسعۀ انسانی، تمرکز بر گسترش ظرفیت و کیفیت زندگی است. همچنین مهمترین ابزارهای سنجش توسعۀ اقتصادی عبارتند از تولید ناخالص داخلی (GDP) و نرخ اشتغال، اما مهمترین ابزارهای سنجش توسعۀ انسانی عبارتند از امید به زندگی و آموزش. نیز از حیث "نگاه به انسان"، توسعۀ اقتصادی در مجموع انسان را نیروی کار و مصرفکننده میداند اما توسعۀ انسانی، انسان را فاعل توسعه و هدف توسعه قلمداد میکند.
برخی اقتصاددانان بر این باورند که توسعۀ انسانی نباید مثل توسعۀ اقتصادی در قالب شاخصی عددی متجلی شود؛ زیرا کرامت انسانی، آزادی، و فرهنگ گاهی از سنجههای آماری فراتر میروند. اما شاخص توسعۀ انسانی (Human Development Index) یا به طور مخفف HDI به نسبت معیارهای صرفاً اقتصادی، به زندگی واقعی مردم نزدیکتر است.
به عنوان نمونهای از کاربرد عملی، باید گفت کشورهایی مثل کوبا و سریلانکا، با درآمد سرانه پایین اما آموزش و سلامت گسترده، بر اساس شاخص توسعه انسانی رتبۀ بالایی دارند. اما بعضی کشورهای نفتی با درآمد بالا، ولی آموزش و مشارکت پایین، گاه در HDI عملکرد ضعیفتری دارند. یعنی شمار بالای زنان تحصیلکرده در یک کشور نه چندان ثروتمند و مرفه، از منظر توسعۀ انسانی، آن کشور را در رتبۀ بالاتری نسبت به کشورهایی قرار میدهد که رفاه بیشتری دارند ولی فرهنگ سنتیشان مانع رشد قابل توجه آموزش و تحصیلات عالی در میان زنان میشود.
در واقع میتوان گفت مفهوم توسعۀ انسانی، در قیاس با مفهوم توسعۀ اقتصادی، اولا عمق بیشتری به نگاه ما به مقولۀ توسعه میدهد، ثانیا خصلت دموکراتیکتری نسبت به توسعۀ اقتصادی دارد. توسعۀ اقتصادی لزوما یا مستقیما رافع کوتهفکری شهروندان نیست چراکه بیش از هر چیز بر رشد اقتصادی و افزایش درآمد شهروندان تاکید دارد؛ اما توسعۀ انسانی با تاکید بر رشد آموزش، نقش مهمی در رشد فکری و نفی عقبماندگی فرهنگی دارد.
نهایتا باید گفت که توسعۀ انسانی نه فقط شاخصی آماری، که جهانیبینیای بدیل نسبت به انسان و جامعه است؛ جهانی که در آن، عددها تنها آغاز گفتوگو هستند، نه پایان آن. و انسان، هم فاعل توسعه است، هم موضوع آن، و هم مقصد نهایی آن.