عصر ایران؛ سمیرا فرخمنش- آیا واشنگتن دیگر به تل آویو وفادار نیست؟ همانطورکه نیویورکتایمز و بعضی رسانههای آمریکایی مینویسند، رابطه آمریکا و اسراییل در حال فروپاشی است؟ آیا آن طور که عدهای مطرح میکنند ارتباط ترامپ و نتانیاهو متزلزل شده و بوی قهر دیپلماتیک به مشام می رسد؟
گروهی از تحلیلگران معتقدند یکی از بارزترین نشانههای اختلاف میان آمریکا و اسراییل، وقت دادن به ایران و پشت میز نشستن با آنهاست. ایران که دشمن ترین بازیگر منطقه برای اسراییل به حساب میآید و غربی ها میگوینمد مقامات آن بیشتر مایل به ابراز قاطعیت ناگهانی از جنس نظامی از سمت آمریکا یا مجوز حملات یکباره و پیش بینی نشده با سختترین درجه ممکن هستند. پس گفتوگو با ایران را نوعی بی اعتنایی سیاسی به اسراییل تعریف میکنند. بی محلییی که میتواند روابط متحدانه دو رفیق دیپلماتیک را خدشهدار کند. اما آیا با توجه به شرایط موجود امکان سست شدن روابط آمریکا و اسراییل وجود دارد؟
برای فهم پاسخ این پرسشها، باید رابطه چندلایه این دو و ساختاری که این اتحاد را میسازد واکاوی شود و به زیرپوست روابط این دو متحد قدیمی رفت. جایی که پیوندهای اطلاعاتی، عملیاتهای مشترک امنیتی و اشتراک منافع منطقهای تصویری متفاوت از آنچه در سطح دیپلماسی رسمی دیده میشود، ارایه میدهد.
QME و تضمینهای همیشگی آمریکا به اسراییل
جدا از تمایلات شخصی سیاستگذاران آمریکایی، حمایت آمریکا از اسراییل ماهیت قانونی دارد. کنگره آمریکا یکی از نهادهایی است که به شکل حقوقی به حمایت از اسراییل رسمیت داده و قواعد مرتبط با این موضوع را لازم الاجرا می داند.
کنگره آمریکا از سال 1987 اسراییل را به عنوان "متحد غیرناتویی" Major Non-NATO Ally شناخت. از دهه 1980 بسته های کمک نظامی به اسراییل را تصویب کرده که مستقل از دولت وقت است.

برای مثال در 2016 قراردادی امضا شد که بر اساس آن آمریکا تا 10 سال به اسراییل سالانه 3.8 میلیارد دلار کمک کند فارغ از اینکه چه کسی رییس جمهور باشد. این مصوبهها هم در زمان روسای جمهور دموکرات صورت میگیرد و هم جمهوریخواه و همین امر نشان دهنده مشابهات ساختاری مرتبط این دو حزب در مواجهه با اسراییل است.
اما مهمترین بخش قانون مدارانه حمایت از اسراییل که تصمیمات دیگر تحت الشعاع آن انجام میشود، پایبندی به تعهد حقوقی با عنوان Qualitative Military Edge (QME)یا همان "سیاست حفظ برتری نظامی اسراییل" است.
بر اساس این تعهد حقوقی-راهبردی، امریکا تضمین میکند اسراییل در مقایسه با دولتهای دیگر خاورمیانه از توانمندی نظامی پیشرفته تر، مؤثرتر و قوی تری برخوردار باشد تا جایی که بتواند به طور کامل در برابر تهدیدات از خود دفاع کند.
همان طور که در قانون 150-112 عمومی مصوب کنگره آمریکا آمده: "توانایی اسرائیل برای مقابله و شکست دادن هر تهدید نظامی متعارف از سوی هر کشور، ائتلاف کشورها یا کنشگر غیردولتی در منطقه، با تکیه بر ابزارهای فناوری نظامی برتر، آموزش، اطلاعات، لجستیک و پشتیبانی عملیاتی."
هدف از تصویب این قانون تضمین جلوگیری از برتری نظامی دیگر کشورها در منطقه و محدودسازی صادرت تسلیحاتی آمریکا به دولت های عربی و حفظ انحصار فناوری های نظامی خاص برای اسراییل است. (مانند سامانه های پدافندی، تجهیزات سایبری و اطلاعاتی و ابزار پیشرفته برای جنگنده ها)
در راستای تصویب این قانون حتی وزارت خارجه و دفاع آمریکا متعهد به ارایه گزارش ارزیابانه به کنگره هستند و اگر قصد فروش تسلیحات به هر کشوری در منطقه را دارند، باید گزارش رسمی آن مبنی بر عدم تضعیف اسراییل در این معاملات به کنگره ارایه شود. نمونه اجرای متعهدانه قانون QME سال 2020 بود که امارات درخواست خرید F-35 را از آمریکا داشت. پس از اِعمال تاخیر در این معامله، آمریکا به اسراییل تعهد رسمی داد که تجهیزاتی پیشرفته تر از آن دریافت خواهد کرد!
درواقع QME یک سیاست راهبردمحور است که رابطه آمریکا و اسراییل را کاملا تعریف میکند. بر اساس این راهبرد، اسراییل همیشه برتری فناورانه، اطلاعاتی و عملیاتی خواهد داشت و به لطف ایالات متحده میزان فروش تسلیحاتی آمریکا به دیگر کشورهای عربی منطقه را تحت کنترل دارد. در پرتو چنین قوانینی اینکه چه کسی رییس جمهور باشد و نماینده چه خطابه ای در سنا و کنگره بیان کند، اهمیتی ندارد.
AIPAC و گروگان گیری سیاست خارجی آمریکا!
جامعه یهودیان آمریکایی از فعال ترین و تاثیرگذارترین اقلیت ها در آمریکا هستند. AIPAC در این میان کمک کرده که دامنه نفوذ این جامعه تقریبا 7میلیون نفری کم نشده و هژمونی نرم اسراییل در گفتمان سیاستگذارانه آمریکا همیشه موثر و ثابت باقی بماند.
این لابی سازمان یافته و قدرتمند گرچه به صورت رسمی بودجه ای از خزانه دولت آمریکا دریافت نمیکند اما نقش کلیدی در تصویب کمک های میلیاردی آمریکا به اسراییل دارد. یک لابی غیرانتفاعی وبا نفوذ که تصمیمات کنگره آمریکا به هدایت ها و تقاضاهای آن بستگی دارد.در واقع اغلب نمایندگان آمریکایی به دلیل حمایت های مالی گسترده آیپک از آنان (یا عدم حمایت از رقبای آنها) به شدت از درخواست ها و تجویزهای آیپک تاثیر گرفته و بر اساس مسیر نفوذ این لابی فعال، رفتار می کنند. درواقع آیپک را می توان یک شبکه نیرومند با دسترسی های گسترده سیاسی تعریف کرد که توانسته سیاستگذاری های امنیتی-سیاسی-اقتصادی آمریکا را به نفع اسراییل هدایت کند.
تا جایی که بخشی از منتقدین آیپک (مانند مرشایمر و استفان والت از تحلیلگران برجسته آمریکایی) در وصف کنش های منفی آن می گویند: این لابی غیرحزبی، سیاست خارجی آمریکا را به نفع اسراییل به گروگان گرفته!
همراستایی عمیق ایدیولوژیک
آمریکا و اسراییل هر دو دارای پیوندهای عمیق راهبردی ملی گرای امنیت محور(Security-oriented nationalist) هستند. هر دو ضد ایران، نگران چین و طرفدار حضور و قدرت نمایی نظامی در منطقه پرآشوب خاورمیانه هستند. در گفتمان ملی گرای امنیت محور تهدیدات در کانون توجهات قرار می گیرند در عین حال که تاکید بر سرزمین و فاکتورهای ناسیونالیستی در سیاستگذاری ها دخالت میکنند. مانند "اول آمریکا"ی ترامپ (America First) که تقدم منافع داخلی را نشان میداد یا ایده "ملت یهود" که بر تصمیمات امنیتی اسراییل تاثیرگذار است.
ترکیب این دو ایده در کنار هم باعث حساسیت بالا به تهدیدات، اتخاذ سیاست های سخت گیرانه نسبت به "دیگران" (مانند ضدیت با مهاجرت در آمریکا یا فلسطینیان و ایران) و تاکید بر قدرت تسلیحاتی می گردد. پیامد چنین ترکیبی به درک مشترک از تهدید ( مانند ترورریسم یا بی ثباتی منطقه ای) باعث احساس هم پوشانی در سیاستگذاری ها می شود. در چنین حالتی اگر حتی اختلاف تاکتیکی بین دو کشور پدیدار شود ( مثلا مانند زمان برجام) اما هویت گفتمانی دست نخورده باقی مانده یعنی در اصل ماجرا شریک هستند.
پایه های راهبردی- امنیتی مشترک
آمریکا و اسراییل تعریف مشترکی از تهدید در منطقه دارند. یعنی ایران، گروه های نیابتی، تروریسم افراطی مانند داعش و القاعده، یا نفوذ دیگر کشورهای رقیب در منطقه مانند چین، برای هر دو کشور نگران کننده به حساب می آیند. آمریکا که از زمان جنگ جهانی دوم به دنبال حضور موثر در خاورمیانه بوده، توسط اسراییل به اهداف راهبردی خود در منطقه رسیده است. یعنی منافع دو کشور به شکل استراتژیک در منطقه به یکدیگر گره خورده است. اسراییل برای آمریکا یک پایگاه غیر رسمی است که بدون نیاز به برپایی و هزینه پایگاه های نظامی، عملیات امنیتی در خاورمیانه را آسان میکند. که این فرآیند با وجود ایران دارای اهمیت بیشتری می شود.
همکاری اطلاعاتی و نظامی گسترده
موساد و سیا سال هاست که در حوزه های مختلفی مانند ضد تروریسم، عملیات های سایبری، و کنترل برنامه های تسلیحاتی کشورهای رقیب با یکدیگر همکاری نزدیک دارند. تا جایی که پروژه هایی مانند Arrow missile و Iron Dome بدون سرمایه گذاری های اقتصادی و نظامی آمریکا امکان پذیر نبود. از طرف دیگر شرکت های آمریکایی مانند Lockheed Martin و Raytheon از صادرات مشترک با اسراییل سودهای نجومی به دست می آورند.
در عین حال نباید فراموش کرد فقط آیپک نیست که به عنوان لابی بانفوذ در آمریکا فعالیت دارد بلکه بسیاری از چهره های با نفوذ در پنتاگون، شورای امنیت ملی یا کنگره وابسته به اندیشکده هایی همچون Washington Institute for Near East Policyیا Foundation for Defense of Democracies (FDD)یا Jewish Institute for National Security of America (JINSA) هستند و دادوستد مالی گسترده میان آنان برقرار است.
باید توجه داشت که روابط ساختاری (Structural relations) در سپهر سیاسی کشورها، با چند ایده و سخنرانی آسیب نمی بیند. چون این ساختارها هستند که رابطه ها را تعیین می کنند نه گفته ها ، بیانیه ها یا حتی افراد. پس به دلایل غیرقابل انکار، می توان نتیجه گرفت تحلیل های مبتنی بر بهم خوردن رابطه مثبت این دو میتواند گمانه زنی های رسانه ای یا بیانات جهت دار حزبی باشد یا شاید هم تحلیل هایی به قصد جا انداختن این گزاره به این امید که شاید روزی به واقعیت بپیوندد!
با چنین سابقهای از همکاریهای عمیق امنیتی، از عملیاتهای سایبری تا تبادل اطلاعات میدانی و طراحی مشترک راهبردهای منطقهای، رابطه واشنگتن و تلآویو را نمیتوان تنها در سطح دیدارهای دیپلماتیک یا اظهارات مقطعی تحلیل کرد. اتحاد آمریکا و اسرائیل، ائتلافی نهادینهشده در ساختارهای امنیت ملی هر دو کشور است. پیوندی که نه با چرخش دولتها، نه با اختلافات ظاهری و نه حتی با مذاکرات احتمالی با دشمنان مشترک، به راحتی گسسته نخواهد شد. آنچه میان این دو میگذرد، فراتر از سیاست روزمره است. این یک "همسرنوشتی امنیتی" است.
-----------------------------------------------------------
توضیح درباره اصطلاحات متن:
Iron Dome:
همان گنبد آهنین که یک سامانه دفاع موشکی کوتاه برد است و با همکاری شرکت های اسراییلی و کمک مالی و فنی آمریکا از طریق شرکت Raytheon Technologies طراحی و ساخته شد.
Arrow missils
سامانه دفاع موشکی پیشرفته برای رهگیری موشک های بالستیک که با طراحی شرکت اسرائیلی و حمایت مستقیم وزارت دفاع آمریکا و شرکت boeing ساخته شد.
Raytheon:
یکی از بزرگترین شرکت های صنایع دفاعی و هوافضای جهان که در آمریکا مستقر است و جزو ۱۰ فروشنده اصلی تسلیحات نظامی در جهان.
Lockheed Martin
از بزرگترین شرکتهای صنایع نظامی و هوافضای جهان و مستقر در آمریکا و بزرگترین فروشنده و لابی گر تسلیحات در دنیا
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر