عصر ایران؛ نسترن فراهانی- در حالیکه پنجمین دور از مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در رم، بیآنکه به نتیجهای نهایی منجر شود، پایان یافت، اما نشانههایی از پیشرفتهای فنی و ارادهی ادامهی گفتوگو از سوی هر دو طرف، بار دیگر اهمیت و ضرورت مسیر دیپلماسی را برجسته کرده است.
هرچند موضوعاتی مانند سطح و سرعت غنیسازی اورانیوم، نظارتهای آژانس، و نحوهی آزادسازی داراییها همچنان اختلافات کلیدی اند، اما نفس تداوم گفتوگو نشان میدهد هیچیک از طرفین، گزینهی جنگ یا فروپاشی دیپلماسی را جدی نمیگیرند.
اما مسأله فقط مذاکرات نیست؛ مسئلهی اصلی این است که ایران، برای بازسازی قدرت ملی خود، به یک استراتژی مشخص در حوزهی سیاست خارجی نیاز دارد و این استراتژی، نمیتواند بدون بازتعریف رابطه با جهان، قابل تحقق باشد.
اقتصاد در تنگنا؛ تصویر دقیقتر از ارقام
بر اساس گزارش بانک مرکزی، درآمدهای نفتی ایران در سال ۱۴۰۳ به حدود ۶۷ میلیارد دلار رسیده؛ رقمی که در ظاهر امیدوارکننده است، اما وقتی به شاخصهای دیگر نگاه کنیم، تصویر متفاوت میشود. نرخ رشد سرمایهگذاری ثابت ناخالص، همچنان در محدودهی منفی یا نزدیک به صفر نوسان دارد. سرمایهگذاری مستقیم خارجی در سال گذشته ۵.۵ میلیارد دلار بوده، در حالیکه برای رسیدن به رشد اقتصادی۸ درصدی که دولت هدفگذاری کرده، به بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی طی سه سال آینده نیاز است..
افزون بر این، شاخص نااطمینانی اقتصاد کلان در ایران بالاست. شرکتهای خارجی، حتی در پروژههای غیراستراتژیک، از ورود به بازار ایران بهدلیل نبود ضمانتهای حقوقی، مخاطرات بانکی، و ریسکهای سیاسی پرهیز میکنند. این یعنی ما با یک مشکل «اعتماد» روبهرو هستیم؛ مشکلی که فقط با دیپلماسی حل میشود، نه با شعار.
تهدیدات منطقهای؛ زمان علیه ایران کار میکند
در حالیکه بازیگران منطقهای مثل عربستان، امارات و حتی مصر، به سمت ادغام بیشتر با بازارهای غربی و آسیا پیش میروند، ایران درگیر بحرانهای تودرتوی داخلی و تنشهای خارجی است.
اسرائیل بهصورت علنی تهدید به اقدام نظامی میکند ولابیهای مخالف ایران در واشنگتن، بهطور مداوم علیه هرگونه گشایش اقتصادی یا سیاسی برای تهران، کار میکنند.
اگر مذاکرات شکست بخورد، نهفقط بر فضای منطقهای، که حتی بر فضای اقتصادی و اجتماعی داخل کشور نیز اثر می گذارد.
تندروها و بنبست فکری
منتقدان مذاکرات در داخل، همچنان در یک دایرهی بستهی ایدئولوژیک میچرخند. آنها میگویند «نرمش نمیکنیم» اما نمیگویند راهحلشان برای خروج از فشار چیست.
سالهاست بدون سند و راهبرد، صرفاً شعار میدهند. برجام را تخریب کردند، اما نگفتند جایگزینشان چه بود. نتیجه؟ تحریمها برگشتند، صادرات نفت افت کرد، داراییها بلوکه شد و مردم تحت فشار بیسابقه قرار گرفتند.
واقعیت این است که هزینهی فرصت از دست رفتهی برجام در یک دههی گذشته، صدها میلیارد دلار بوده. بازگشت به توافق، حتی در یک مدل حداقلی، میتواند بار دیگر ورودی برای گشایشهای اقتصادی و کاهش فشارهای مالی باشد. اما این بار باید هوشمندانهتر، واقعگرایانهتر و با کنترل ریسکها حرکت کرد.
نتیجهگیری فنی: تصمیم استراتژیک یا تعلیق مزمن؟
از منظر فنی، دادهها نشان میدهد تا پایان۱۴۰۴، اگر روند فعلی ادامه یابد، رشد اقتصادی کشور زیر۲ درصد باقی میماند، نرخ تورم در محدودهی۳۰ تا ۴۰ درصد تثبیت میشود و فشار بر بازار ارز تشدید خواهد شد. این به معنای تخریب مستمر پایههای رفاه عمومی، و فرسایش اعتماد عمومی نسبت به کارآمدی نظام تصمیمگیری است.
مذاکره، برخلاف تصور مخالفان آن، صرفاً یک ابزار سیاست خارجی نیست؛ بلکه اکنون تبدیل به ابزار نجات اقتصادی و اجتماعی کشور شده است. تداوم تعلیق سیاسی،یعنی از دست دادن فرصتهایی که شاید دیگر تکرار نشوند.
میز مذاکره را نباید ترک کرد مگر آن که همۀ روزنه ها بسته شود و طرف مقابل به هیچ مسیری مستقیم نشود که در این صورت نیز آن که ترک می کند باز او خواهد بود.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر