اول خرداد، سالگرد شهادت محمد بروجردی، چهره شناختهشده تاریخ جنگ ایران و عراق است. محمد پدر دره گرگی که در جامعه ایران با نام شهید بروجردی شناخته میشود، در ۱ خرداد ۱۳۶۲ و در حالی که تنها ۲۹ سال داشت، با خودرو در جاده مهاباد به نقده روی مین رفت و شهید شد.
به گزارش فرارو، محمد بروجردی بیشتر به خاطر فعالیتهایش در بازگرداندن امنیت به کردستان و سازماندهی گروه پیشمرگان کرد مسلمان در این منطقه شناخته میشود. اما زندگی کوتاه او پیش و پس از وقوع انقلاب اسلامی نقاط خاص و مهمی دارد که در این گزارش، آنها را مرور میکنیم.
فعالیت در پوشش تشکدوزی
محمد بروجردی کودک بود که پدرش را از دست داد و خیلی طول نکشید که مادر خانواده تصمیم گرفت همراه بچههایش به تهران مهاجرت کند. او از همان کودکی همراه برادرش در یک مغازه تشکدوزی مشغول کار شد و به خاطر شرایط مجبور شد مدرسه را رها کند. اما پس از چند سال برای جبران سالهای از دست رفته مدرسه، در کلاسهای شبانه ثبتنام کرد و تحصیلش را هم ادامه داد. بروجردی، کار تشکدوزی را رها نکرد. این کار را در جوانی هم ادامه داد.
شاید این توصیف که روزنامه همشهری، دو سال قبل در سالگرد بروجردی نوشت، بهترین توصیفی باشد که میشود از او داشت: «محمد 13ساله حالا برای خودش استادکاری شده بود. در چشم برهمزدنی تشک میدوخت؛ کاری که برای بزرگترها چند ساعت وقت نیاز دارد. سربه راهی و معتقدبودنش باعث شده بود در بازار اسم و رسمی داشته باشد.
یک روز ظهر که زیراندازش را در مغازه پهن کرده بود تا نماز بخواند پیرمردی خوشرو وارد شد. صبر کرد تا نماز پسرک نوجوان تمام شود و به او گفت: «نماز میخوانی؟ در ملک یهود؟ برای اینکه نمازت قبول شود به مسجد برو. مسجد فخریه کمی بالاتر است. خواستی کلاس درس آیتالله مجتهدی تهرانی هم برو». این حرف تلنگری بود بر محمد. انگار پیرمرد آمده بود تا او را بیدار کند و پسرک هوشیار هم شد.
از آن روز به بعد نمازهایش را در مسجد میخواند و هنگام غروب بعد از کار به مدرسه دینی آیتالله مجتهدی تهرانی میرفت. وقتی به خانه برمیگشت شب میشد. این درحالی بود که مسافت زیادی را از مدرسه تا روستای مسگرآباد طی کرده و خطرات تاریکی و ناامنی مسیر را هم به جان خریده بود.»
محمد سال ۵۲ و در حالی که ۱۷ ساله بود ازدواج کرد. در دوران سربازی یک دوره حدوداً ۶ ماهه را هم در زندان گذراند. رفت و آمد در محلههای مذهبی، حضور مداوم در مسجد و البته آشنایی با مهدی عراقی – از مبارزان مشهور انقلاب– او را به خط مبارزه و سیاست کشانده بود. این زندان هم برای این نصیب او شد که میخواست قاچاقی از مرز عراق بگذرد و در نجف به دیدار امام خمینی برود، در حالی که سرباز فراری بود و بعد از چند ماه خدمت نمیخواست به پادگان برگردد. بعد از آن مجبور شد ۲ سال خدمتش را تمام کند و بعد سراغ کارهایش برود. کارهایی که در پوشش تشکدوزی آن را انجام میداد. اعلامیههای و نوارهای امام خمینی در قالب تشک و بالشتهای این مغازه به جاهای مختلف فرستاده میشد.
فاطمه بیغم، همسر شهید بروجردی در این باره میگوید: «توزیع و تکثیر اعلامیه و نوارها در خانه پدرم انجام میشد. زیرزمین خانهمان پر بود از اسلحه که مادرم پنهان میکرد. کسی از خانواده من مخالف کارهای محمد نبود و حتی یاریاش هم میکردند. مدتی برای آموزش نظامی به سوریه رفت. آن زمان باردار بودم. 2 روز بعد از اینکه به ایران برگشت پسرم حسین به دنیا آمد؛ سال 56بود.»
گروه توحیدی صف
بروجردی به عنوان بنیانگذار و فرمانده یک گروه مسلمان با مشی مسلحانه به نام گروه توحیدی صف شناخته میشود. گروهی که پس از انقلاب به یکی از ستونهای سازمان مجاهدین انقلاب و بعد از آن نیز سپاه پاسداران تبدیل شد. این گروه سال ۱۳۵۴ تاسیس شد و فعالیتهایی که در زندگی شهید بروجردی و در پوشش کار در تشکدوزی به آن اشاره میشود، مربوط به این گروه است.
در منابع مختلف آمده است که محور فعالیتهای گروه صف، بروجردی بود که او را میرزا نیز صدا میزدند. همچنین در منابع ذکر شده است که برخی عناصر و اعضای مذهبی جداشده از سازمان مجاهدین خلق پس از تحولات سال ۱۳۵۴ (ضربه خوردن سازمان از ساواک و تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم) به گروه صف پیوستند.
پیش از انقلاب، این گروه چند عملیات در نقاط مختلف انجام داد که شاخصترین آنها مربوط به هدف قرار دادن آمریکاییها بود. گفته میشود که آنها یک رستوران در میدان آرژانتین و یک اتوبوس در لویزان تهران را مورد حمله قرار دادند که مربوط به آمریکاییها یا محل حضور آنها بود. انفجار تاسیسات برق کاخ جوانان در منطقه شوش تهران، عملیات علیه برخی مراکز ساواک در ۱۵ خرداد ۱۳۵۷، خلع سلاح یک قرارگاه شهربانی در تهران دیگر عملیاتی است که از سوی بروجردی رهبری شده است.
همچنین آنها طرح ترور ژنرال هایزر را هم داشتند که برای انجام نشدن آن دو دلیل مطرح شده است. اول این که هایزر ناگهانی ایران را ترک کرد و این عملیات ناکام ماند. دوم این که شهید مهدی عراقی این موضوع را با امام خمینی در میان گذاشتند و ایشان مخالفت کردند. به همین دلیل گروه صف این عملیات را متوقف کرد.
خبرگزاری ایسنا درباره مجوز این عملایت نوشته است: «در رابطه با تمامی این سلسله عملیات، مسئولیت شناسایی سوژهها، گردآوری اطلاعت لازم، طرح و برنامهریزی دقیق هر یورش، بر عهده «محمد» بود. ضمن آنکه پس از طی مراحل مقدماتی مربوط به هر عملیات، محمد با رابطین خود در صفوف روحانیت مبارز پیرو خط امام تماس میگرفت و تنها پس از کسب مجوز شرعی، دست به کار اجرای عملیات میشد.»
به غیر از بروجردی، نامهای دیگری مانند محسن کنگرلو (مشاور اطلاعاتی و امنیتی میرحسین موسوی و سپس اکبر هاشمی رفسنجانی از ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۶)، محسن آرمین (فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده مجلس ششم)، محمد منتظری (فرزند آیتالله منتظری)، محمود شهبازی (قائممقام لشکر ۲۷ محمد رسولالله) در میان چهرههای شاخص منتسب به گروه صف وجود دارد. از بروجردی به عنوان یکی از چریکهای مسلمانی نام برده میشود که در سالهای منتهی به انقلاب، در سوریه و لبنان در اردوگاههای جنبش امل آموزش نظامی دید.
اما صف با این عملیات شناخته نمیشود. نام بروجردی بیشتر با حفاظت از امام خمینی در زمان بازگشت به ایران در بهمن ۱۳۵۷ گره خورده است.
غلامرضا ظریفیان، معاون وزارت علوم دوران سیدمحمد خاتمی و از همرزمان بروجردی در کردستان، در نشستی که ۲۷ اردیبهشت امسال در مرکز اسناد انقلاب اسلامی برگزار شد، راجع به ماموریت حفاظت از امام گفت: «مرحوم آیتالله طالقانی اعلیالله مقامه، به دلیل ارتباطاتی که در آن زمان با سازمان مجاهدین خلق داشت، تصمیم میگیرد مسئولیت حفاظت از امام خمینی (ره) هنگام ورود به ایران را به مجاهدین خلق بسپارد. شهید بروجردی در یکی از جلسات مرتبط با این موضوع شرکت میکند. در آن جلسه، نمایندگان مجاهدین میگویند که ما اسلحه نداریم و بسیاری از نیروهایمان در زندان هستند.
در پاسخ، شهید بروجردی اعلام میکند: «ما چهار هزار نیرو داریم که همه مسلحاند.» در نهایت، مسئولیت حفاظت از امام از بدو ورود به فرودگاه به عهده شهید بروجردی و یارانش سپرده میشود.» این مسئولیت به دستور دکتر بهشتی و با نظارت مهدی عراقی به بروجردی سپرده شد. همچنین در منابع دیگر گفته شده که او این مسئولیت را همراه با محسن رضایی و همچنین محسن رفیقدوست بر عهده داشته است.
بروجردی و گروه صف بعد از پیروزی انقلاب اقدامات مختلفی انجام دادند. آنها مسئولیت حفاظت از امام خمینی از فرودگاه تا بهشتزهرا (س) و سپس مدرسه علوی را بر عهده گرفتند. بر اساس روایتهای موجود، ساماندهی گروههای حفاظت از محل اقامت امام نیز با همین سازوکار بر عهده بروجردی بود. او همچنین در جریان تصرف پادگان جمشیدیه و همچنین سازمان رادیو و تلویزیون نقش پررنگی داشت. در همین درگیریهای روز ۲۱ و ۲۲ بهمن بود که از ناحیه پا مجروح شد. ایسنا درباره روز ۱۲ بهمن نوشته است: «در روز ۱۲ بهمن، محمد به عنوان فرمانده گروه، لباس روحانیت پوشید. اسلحه را زیر عبایش پنهان کرد و وارد فرودگاه شد.»
پس از پیروزی
هفت گروه مبارز مسلمان پس از پیروزی انقلاب در یکدیگر ادغام شدند که ما آنها را با نام سازمان مجاهدین انقلاب میشناسیم. تاریخ اقدام ۷ فروردین ۱۳۵۸ عنوان شده است. این گروهها عبارت بودند از امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدین.
خبرگزاری دفاع مقدس درباره فعالیتهای پس از انقلاب بروجردی نوشته است: «پس از چندی، مسئولیت سرپرستی «زندان اوین»، که عمده زندانیان آن از عناصر غارت، شکنجه و سرکوب دولت، ساواک و ارتش شاهنشاهی بودند، به وی محول شد. سلوک اسلامی – انسانی محمد بروجردی در برخورد با زندانیانی چنین منفور، باعث شد تا تنی چند از همرزمانش به او خرده بگیرند.
بهار سال ۱۳۵۸، تحت نظارت شورای انقلاب اسلامی و با کوشش فراوان و خستگیناپذیر «محمد بروجردی» و یارانش، بازوی مسلح انقلاب اسلامی یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شد.
سردار سرلشکر «محسن رضایی» در اینباره گفته است: «محمد از بنیانگذاران اصلی سپاه بود، او یکی از ۱۲ نفری بود که سپاه را پایهگذاری کردند؛ البته برخی از این افراد، مثل شهید محمّد منتظری و... بعدها به شهادت رسیدند.»
در آن مقطع، «محمد بروجردی» در شورای مرکزی سپاه آغاز بهکار کرد و به فاصله کوتاهی پس از آن، مسئولیت معاونت عملیات پادگان ولیعصر (عج) را عهدهدار شد، این پادگان اصلیترین مقر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. این محل اولین نقطه حرکت مبارزاتی است که برای دفاع کشور و در روزهای نخست سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در صف اول مجاهدت قرار گرفتند.»
مسیح کردستان
محمد بروجردی به خاطر نقشی که در بازگرداندن امنیت به کردستان ایفا کرد، به عنوان مسیح کردستان شناخته میشود. انتخاب این نام برای بروجردی، ریشه در رفتار او با مردم کردستان دارد.
این جمله به او منسوب بوده و گفته میشود که مربوط به یکی از جلسات توجیهی فرماندهان سپاه در غرب کشور است: «صف مردم کُرد، از صف ضدانقلاب جداست. این مردم مسلمانند، فطرتاً خواهان حکومت اسلامیاند، وقتی دست رحمت نظام بر سر آنها گسترده شود، بدیهی است که سلاح بدست گرفته و با تمام قدرتشان، به مصداق کریمه «اشداء علی الکفار»، با تجزیهطلبان ملحد خواهند جنگید.» او به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا یا قرارگاه عملیاتی غرب کشور شناخته میشود.
او در کردستان و به عنوان فرمانده سپاه در این منطقه، سازمان پیشمرگان کرد مسلمان را تاسیس کرد. سازمانی از مردم بومی کردستان که توانایی بیشتری برای جنگیدن و مقابله با تجزیهطلبان و گروهکهای ضدانقلاب در این منطقه داشتند. آنها بودند که منطقه را میشناختند.
فاطمه بیغم، همسر بروجردی سال ۱۳۹۶ در گفتگو با مجله پیام زن گفته است: «هدف بـروجـردى در کردستان, نجات کـردستان از دست ضـد انقلاب بـود. هـدف دیگر بروجردى در کردستان جـدا کردن صفـوف مردم کرد از صف ضـد انقلاب بـود چرا که آن زمان ضد انقلاب در کردستان نفـوذ کرده بـود و مرتب اعلام مـى کردند که تمام مردم کـرد با انقلاب مخالف هستنـد. بـروجـردى با تشکیل پیشمـرگان کـرد مسلمان ایـن تبلیغات را خنثى کرد. بروجردى توانست ذهنیت غلطى که در مورد کردها ایجاد شده بود را از بیـن ببرد؛ آن ذهنیتى که موجب شد عده اى تصمیم داشتند در منطقه کردستان سرزمیـن سوخته را به وجود بیاورند. باور کنید اگر بروجردى در کردستان نبـود آنان سرزمیـن سوخته را در کردستان ایجاد مىکردند.»
سازمان پیشمرگان کرد مسلمان سال ۱۳۵۸ پس از سقوط شهر بوکان (بهمن ۱۳۵۸) زیر نظر شهید بروجردی تاسیس شد و نقش مهمی در حفظ کردستان داشت.
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر