۱۰ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۶۲۱۷۱
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۱-۰۳-۱۴۰۴
کد ۱۰۶۲۱۷۱
انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۱-۰۳-۱۴۰۴

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر
سال‌ها پس از سقوط امیرکبیر جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان نشسته بودند، سائلی آمد و پس از آنکه از هر یک چیزی گرفت، اجازه خواست که سرگذشت خود را نقل کند.

امیر، سماوری را که تازه از خارج آورده بودند نشان داد و پرسید: می‌توانی چنین سماوری بسازی؟

به گزارش باشگاه خبرناگاران جوان، سال‌ها پس از سقوط امیرکبیر جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان نشسته بودند، سائلی آمد و پس از آنکه از هر یک چیزی گرفت، اجازه خواست که سرگذشت خود را نقل کند.

پس از کسب اجازه، چنین گفت: چندین سال قبل، فرماندار اصفهان جمعی از استادان دواتگر را احضار کرد و گفت: بهترین استاد را از میان خودتان انتخاب کنید. تمام استادان بالاتفاق من را انتخاب کردند. فرماندار به من گفت: امیرکبیر شما را از تهران خواسته. مخارج سفر مرا داد و من با عجله خود را به تهران رساندم و به حضور امیرکبیر رفتم. امیر، سماوری را که تازه از خارج آورده بودند به من نشان داد و پرسید: می‌توانی چنین سماوری بسازی؟
پس از اندکی فکر جواب دادم: آری!
گفت: این سماور را بردار ببر و از روی آن سماوری بساز و بیاور.

رفتم مثل همان سماور را در یکی از دکان‌های سماورسازی که معرفی کرده بود، ساختم و به خدمت امیرکبیر آوردم. کار من را پسندید و سؤال کرد: این سماور چند از کار درآمده است؟
جواب دادم: روی‌هم‌رفته ۱۵ ریال.

امیر با قیافه‌ای خوشحال و متبسم، به منشی خود دستور داد که امتیاز انحصاری ساختن آن نوع سماور را به مدت ۱۶ سال به نام من صادر کند و قیمت هر سماور را ۲۵ ریال معلوم کرد و به من فرمود: برگرد به اصفهان؛ به حاکم اصفهان دستور می‌دهم وسایل کار شما را فراهم کند. به محض اینکه به اصفهان رسیدم حاکم شهر مرا خواست و گفت: برو کارگاهت را مرتب کن، هر چه مخارج آن بشود از خزانه دولت به تو می‌دهم. من رفتم و کارگاه را کاملاً مرتب کردم و تمام مخارج آن ۲۰۰ تومان شد.

بدبختانه هنوز کاملاً مشغول نشده بودم که یک نفر فراش حکومتی مثل اجل معلق حاضر شد و من را مانند دزدان نزد حاکم برد؛ حاکم با ارعاب و تهدید به من گفت: امیرکبیر را در تهران گرفته‌اند و آن پول را که به تو داده‌اند مال دولت است؛ آن را پس بده. آن پول را من خرج کارگاه کرده بودم، مجبور شدم تمام اسباب زندگیم را فروختم و بالاخره ۳۰ تومان کسر آوردم و نتوانستم تهیه کنم، به خاطر همان ۳۰ تومان مرا به بازار آوردند و در انظار مردم، آنقدر چوب زدند تا بدنم ناقص شد و بینایی چشم خود را تقریباً از دست دادم و به‌کلی از کار عاجز شدم.

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
برچسب ها: سماور ، امیرکبیر ، صنعتگر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
طول عمر انسان 20 هزار سال می‌شود دلیل محرومیت «افشین پیروانی» فاش شد؛ پاسخ فدراسیون به حواشی اخیر داور ایرانی کیروش را دیوانه کرد! واژگونی مینی‌بوس تیم والیبال نوجوانان در محور قم؛ ۱۱ نفر مصدوم شدند خبر خوش همایون شجریان به مردم؛ کنسرت رایگان در میدان آزادی برگزار می‌شود هشدار هواشناسی برای تهران؛ افزایش آلاینده‌ها و گردوخاک در راه است خالق چت جی‌پی تی به سرزمین آمیتا پاچان پا می‌گذارد/ پروژه بزرگ اوپن ای آی در هند راز جزیره جِکیل: جلسه‌ای که اقتصاد جهان را تغییر داد/ چه اتفاقی موجب پیدایش‌ بانک‌های مرکزی شد ماجرای قطع سرویس گوشی‌های آیفون‌ چه بود؟ بمب انگلیسی آبی‌ها/ ستاره سابق لیورپول و آرسنال استقلالی می‌شود؟ پزشکیان: توسل به اسنپ‌بک اوضاع را پیچیده‌تر می‌کند اطلاعات مالی کشور در اختیار «اف‌ای‌تی‌اف» قرار نمی‌گیرد واکنش تند ترامپ به شایعات سلامتی: تا به حال این‌قدر خوب نبوده‌ام آیا واقعا روسیه قصد اختلال در پرواز هواپیمای رییس کمیسیون اروپا را داشته است؟ سرمربی تیم ملی والیبال: موقع غذا با گوشی بازی نکنید/ پیاتزا: شیرینی ممنوع است