۱۰ شهريور ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۸:۱۴
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۶۲۱۷۱
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۱-۰۳-۱۴۰۴
کد ۱۰۶۲۱۷۱
انتشار: ۰۷:۲۷ - ۰۱-۰۳-۱۴۰۴

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر

خاطره‌ تلخ صنعتگر ایرانی از قبل و بعد شهادت امیرکبیر
سال‌ها پس از سقوط امیرکبیر جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان نشسته بودند، سائلی آمد و پس از آنکه از هر یک چیزی گرفت، اجازه خواست که سرگذشت خود را نقل کند.

امیر، سماوری را که تازه از خارج آورده بودند نشان داد و پرسید: می‌توانی چنین سماوری بسازی؟

به گزارش باشگاه خبرناگاران جوان، سال‌ها پس از سقوط امیرکبیر جمعی در باغ چهل‌ستون اصفهان نشسته بودند، سائلی آمد و پس از آنکه از هر یک چیزی گرفت، اجازه خواست که سرگذشت خود را نقل کند.

پس از کسب اجازه، چنین گفت: چندین سال قبل، فرماندار اصفهان جمعی از استادان دواتگر را احضار کرد و گفت: بهترین استاد را از میان خودتان انتخاب کنید. تمام استادان بالاتفاق من را انتخاب کردند. فرماندار به من گفت: امیرکبیر شما را از تهران خواسته. مخارج سفر مرا داد و من با عجله خود را به تهران رساندم و به حضور امیرکبیر رفتم. امیر، سماوری را که تازه از خارج آورده بودند به من نشان داد و پرسید: می‌توانی چنین سماوری بسازی؟
پس از اندکی فکر جواب دادم: آری!
گفت: این سماور را بردار ببر و از روی آن سماوری بساز و بیاور.

رفتم مثل همان سماور را در یکی از دکان‌های سماورسازی که معرفی کرده بود، ساختم و به خدمت امیرکبیر آوردم. کار من را پسندید و سؤال کرد: این سماور چند از کار درآمده است؟
جواب دادم: روی‌هم‌رفته ۱۵ ریال.

امیر با قیافه‌ای خوشحال و متبسم، به منشی خود دستور داد که امتیاز انحصاری ساختن آن نوع سماور را به مدت ۱۶ سال به نام من صادر کند و قیمت هر سماور را ۲۵ ریال معلوم کرد و به من فرمود: برگرد به اصفهان؛ به حاکم اصفهان دستور می‌دهم وسایل کار شما را فراهم کند. به محض اینکه به اصفهان رسیدم حاکم شهر مرا خواست و گفت: برو کارگاهت را مرتب کن، هر چه مخارج آن بشود از خزانه دولت به تو می‌دهم. من رفتم و کارگاه را کاملاً مرتب کردم و تمام مخارج آن ۲۰۰ تومان شد.

بدبختانه هنوز کاملاً مشغول نشده بودم که یک نفر فراش حکومتی مثل اجل معلق حاضر شد و من را مانند دزدان نزد حاکم برد؛ حاکم با ارعاب و تهدید به من گفت: امیرکبیر را در تهران گرفته‌اند و آن پول را که به تو داده‌اند مال دولت است؛ آن را پس بده. آن پول را من خرج کارگاه کرده بودم، مجبور شدم تمام اسباب زندگیم را فروختم و بالاخره ۳۰ تومان کسر آوردم و نتوانستم تهیه کنم، به خاطر همان ۳۰ تومان مرا به بازار آوردند و در انظار مردم، آنقدر چوب زدند تا بدنم ناقص شد و بینایی چشم خود را تقریباً از دست دادم و به‌کلی از کار عاجز شدم.

برچسب ها: سماور ، امیرکبیر ، صنعتگر
ارسال به دوستان
ورود کد امنیتی
captcha
اعتراف قلعه‌نویی به اشتباه؛ «باید با برنامه بهتری به کافا می‌رفتیم» پوتین: «مسکو و تهران درباره برنامه هسته‌ای ایران در تماس مستمرند» / سلام من را به رهبر انقلاب برسانید جاده چالوس یک‌طرفه شد؛ مسافران از مسیرهای جایگزین استفاده کنند پیروزی قاطع ایران مقابل هند؛ شاگردان قلعه‌نویی با سه گل در صدر جدول درگذشت «ایرج صغیری»، پدر تئاتر بوشهر، در ۷۸ سالگی بروکسل، مسکو را متهم کرد؛ اختلال در پرواز رئیس کمیسیون اروپا گوترش: «شخصاً متقاعد شده‌ام که ایران به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیست» نامه مشترک ایران، چین و روسیه به سازمان ملل؛ سازوکار «اسنپ‌بک» غیرقانونی است رئیس‌جمهور آذربایجان: «گذرگاه زنگزور» برای همسایگان سودمند است آمار قربانیان زلزله افغانستان به بیش از ۸۰۰ نفر رسید اعتراف اسرائیل به بازسازی تونل‌های حماس؛ ۱۵ تا ۲۰ درصد تونل‌ها ترمیم شده‌اند جانشین فرمانده انتظامی: سرمنشأ حمله تروریستی ایرانشهر، رژیم صهیونیستی بود نگاه به شرق در سیاست خارجی ایران؛ حضور «پزشکیان» در اجلاس شانگهای نشانه چیست؟ طول عمر انسان 20 هزار سال می‌شود دلیل محرومیت «افشین پیروانی» فاش شد؛ پاسخ فدراسیون به حواشی اخیر