عصر ایران ؛ موحد منتقم - حتماً برای شما هم پیش آمده که پس از تماشای یک سریال در نمایش خانگی یا فیلمی در سینما، هنگام گشتوگذار در اکسپلور اینستاگرام یا دیگر شبکههای اجتماعی، با محتوای مرتبط با آن اثر مواجه شدهاید. در حالی که شما، دوستان و اطرافیانتان همگی اتفاقنظر دارید که آن سریال یا فیلم کیفیت پایینی دارد، اما با کمال تعجب در بخش نظرات با سیل عظیمی از کامنتهای مثبت و تعریفهای اغراقآمیز درباره آن روبهرو میشوید.
تعجب میکنید که چرا همه کاربران، برخلاف شما و دوستانتان، از این سریال تعریف میکنند. کامنتهایی با عناوینی مثل «بهترین سریال نمایش خانگی» یا «حیرتانگیزترین بازیِ فلان بازیگر» باعث میشود از خود بپرسید: «آیا بقیه واقعاً همان سریالی را دیدهاند که من دیدم؟!»
اگر به اسکرول کردن اکسپلور اینستاگرام یا هر شبکهٔ اجتماعی دیگری ادامه دهید، بهخاطر عملکرد الگوریتمها، احتمالاً بعد از دو سه پست با محتوای دیگر دربارهٔ همین سریال مواجه خواهید شد؛ مثلاً کلیپی از صحنههای خندهدار، سکانسهای جنجالی، یا حتی صحنههای رقص آن، با کپشنهای طنزآمیزی که زیرش همان کامنتهای اغراقآمیز و تحسینهای بیپایه دربارهٔ این سریالِ بیارزش دوباره خودنمایی میکنند
اگر به گشتوگذارمجازی خود ادامه دهید، متوجه خواهید شد که حتی ضعیفترین صحنههای این سریال هم به شکل ادیتشده و میموار در حال انتشار هستند. این محتواها که با هدف وایرال کردن صحنهها یا شخصیتهای سریال تولید شدهاند، در بخش کامنتها با انبوهی از واکنشهای خندهدار و تعریفهای اغراقآمیز همراهند.
اگر از مخاطبان جدی سینما باشید، احتمالاً چندین صفحهٔ سینمایی معتبر و پیجِ منتقدان شناخته شده را دنبال میکنید. در این صفحات متوجه میشوید نظرات عمدتاً منفی است و با ارزیابی شما همسو میباشد. اما وقتی به پیجهای قبلی برمیگردید، نکتهٔ عجیبی توجهتان را جلب میکند: بسیاری از پروفایلها از عکس بازیگران نقشهای اصلی این فیلم یا سریال استفاده کرده اند (به اصطلاح «فن پیج» هستند) و باقی یا بدون عکس هستند یا از تصاویر عمومی بهره برده اند. با دقت بیشتر متوجه میشوید ادبیات نوشتاری این کاربران کاملاً یکدست است - بسیار کوتاه، اغراق آمیز و فاقد هرگونه استدلال محکم.
تبریک میگویم! شما موفق به شناسایی یکی از پیچیدهترین مکانیسمهای تبلیغاتی عصر دیجیتال شدهاید: ارتشهای سایبری، ترولهای تبلیغاتی و کمپینهای پرهزینهای که در پلتفرمهای نمایش خانگی و تولیدات هنری فعال هستند.
با گسترش روزافزون استفاده از شبکههای اجتماعی و نفوذ عمیق این پلتفرمها در شکلدهی به ذهنیت عمومی - که طبق آخرین آمار، حداقل ۵۰ میلیون کاربر ایرانی را تحت تأثیر قرار میدهند - این فضا به بهترین بستر برای تبلیغات هنری تبدیل شده است. همین امر باعث شده تهیهکنندگان و صاحبان پلتفرمهای نمایش خانگی در سالهای اخیر، بهصورت گسترده به این شیوههای تبلیغاتی برای معرفی محصولات خود متوسل شوند.
در دنیای شبکههای اجتماعی، جایی که میلیونها کاربر روزانه دربارهٔ فیلمها و سریالها محتوا تولید میکنند، بخش قابل توجهی از این گفتگوها و تعاملات اصالت ندارند و به اصطلاح فیک هستند. اینجا همان نقطهای است که میفهمیم چگونه ارتشهای ترول با ایجاد تصویری وارونه از آثار هنری ضعیف، سعی دارند «گنجشک را رنگ کنند و به جای قناری بفروشند» و ناخواسته در تصمیمِ دیدن یا ندیدنِ یک سریال توسط ما تأثیر بگذارند.
نمونهٔ بارز این رویکرد را میتوان در جدیدترین مورد مشاهده کرد: تیزر یک سریال نمایش خانگی که هنوز چند هفته تا پخش آن باقی است، در کمتر از نیم ساعت با سیل عظیمی از کامنتهای تحسینآمیز در صفحههای سینمایی مواجه میشود - تکنیکی حسابشده برای تحریک کنجکاوی و ایجاد اشتیاق کاذب در مخاطبان
در آخرین تلاشها، وقتی سریال از نیمه میگذرد و مشخص میشود که چیز قابلتوجهی در چنته ندارد، عوامل تبلیغاتی اثر به سراغ آمارهای نامستند مانند «بیشترین سرچ در گوگل»، «بیشترین عضویت در یک پلتفرم بهخاطر یک سریال» و مواردی از این دست میروند. یا به یک خوانندهٔ مطرح پول میدهند تا برای سریال ترانهای بسازد، تا بوقچیهای تبلیغاتی اثر با استفاده از آن ترانه و صحنههای سریال، کلیپهایی ساخته و سریال را بهاصطلاح وایرال و ترند نگه دارند. .
بعد از پدیده منتقدان کارت به کارتی که سرو صدای خیلی ها را در سال های قبل در جشنواره فجر در تمجید بی مورد از بعضی آثار ضعیف سینمایی درآورد حالا پدیده ترول های تبلیغاتی و ارتش کامنت گذاران فیک پلتفرمهای ها و محصولات سینمایی نشان میدهد که فضای مجازی - به ویژه اینستاگرام - به عرصهی نبرد جدیدی برای کسب اعتبار هنری و ترغیب مخاطبان به خرید اشتراک، تمدید سرویسها یا تهیهی بلیط محصولات فرهنگی تبدیل شده است.