عصر ایران؛ جواد لگزیان - در خیابانی تاریک و باران خورده که روشنای ناتوان تابلوهای نئون می کوشد آن را اندکی نور ببخشد، ناگهان صدای گلولهای می پیچد که خبر از گناه و فاجعه می دهد، این صحنه آشنا دری است به سوی جهان نوآر.
اندرو دیکوز در کتاب «خیابان بینام، تاریخچهی فیلم نوآر کلاسیک آمریکا» درصدد است تا در یک بستر تاریخیِ قابل فهم دربارهی فیلم نوآر ما را به زمانه جنگ جهانی ببرد و با روایت سرآغاز نوآر در سینمای آمریکا در سرتاسر دههی چهل و پنجاه از وجه تاریکِ زندگی آمریکایی بگوید.
از نگاه دیکوز عنوانهای جورواجورِ فیلمهای نوآر یادآورِ نمودهای بیشماری از فیلمهای مأیوسکننده و آزاردهنده بودند که اغلب هم طرح و اجرایی جبرگرایانه داشتند، مانند جایی که پیادهرو به آخر می رسد، جنگل آسفالت، خیابان بینام، تعقیب بزرگ، خواب ابدی، نیروی اهریمن، نشانی از شر، درمانده، میانبر، گیرافتاده، متهم دروغین، حقه مرگبار، بدرود زیبای من، فرشتهی مغضوب و در زمین خطرناک و در مکانی خلوت.
کارگردانان این فیلمها و همتایان ادبیشان یعنی دشیل همت، ریموند چندلر، و جیم تامپسون، این چشمانداز نوآر را در شهرها به کار میگرفتند و آدمهایشان شخصیتهای آشفته و مستأصلی بودند که احساسات و دلبستگیهای افراطی وادارشان می کرد پایههای متزلزل اخلاق آمریکایی را بر هم بزنند.
دیکوز تعریف فیلم نوآر را با شهر آغاز می کند و می نویسد که در فیلم نوآر آمریکای شهری به مثابه دورنمایی از انسانهای بینام و نشان، صحنهی متلونی است از اضطراب انسانی و شهر که غالباً در تاریکی و در باران تصویر می شود، محلی است که در آن انگیزشهای انسانی وارد عمل می شوند، آدمها خیانت می کنند، به یکدیگر دروغ می گویند و همدیگر را آزار می دهند؛ جایی که در آن احساسات به فعل درمی آیند.
دیکوز تصریح دارد که فیلمهای نوآری هم بودهاند که داستانشان خارج از شهر روایت شده اما این فیلمها هم همیشه به یک عامل مؤثر شهری نیاز دارند یعنی آوارگانی که مذبوحانه تلاش میکنند آرامش را در روستا بیابند، مانند درماندهی آنتونی مان و شب زندهداران نیکلاس ری یا انسانهای آسیبدیدهای که به روستا رفتهاند تا از صلح و صفای آن بهره ببرند، مثل در زمین خطرناک اثر رِی.
از سوی دیگر شهر کوچک هم می تواند درست مثل شهر بزرگ عمل کند اما باید آن نهادهای اجتماعی و سیاسیـحقوقیای را که تمدن شهری به ما ارزانی کرده در خود داشته باشند؛ زیرا فیلم نوآر در جستجوی رؤیای مخدوششدهی آمریکایی و در مواجهه با چنین نهادهای فاسدی است که بیشترین قدرتش را به نمایش میگذارد.
دیکوز روایت بربادرفتن رویایی آمریکایی در نوآر را اینگونه درخشان توصیف میکند: سعادتی که روزمرگی مألوف خانه و خانواده و رابطهی کاملاً هماهنگ میان فرد و جامعه وعدهی آن را می دهد در رویارویی با تمناها و ضعفهای انسانی مخدوش می شود و نهادهای قانونی، تقدس بنیان خانواده و ازدواج و آن شور و شوقی که شخص دارد تا با ابتکار و سختکوشی بر رنج اقتصادی غلبه کند، همگی به شکست می انجامند.
متغیرهای روانیِ وضعیت انسانی مدام به جهان نوآر ورود می کنند و کاری می کنند که معلوم می شود این خصوصیات زندگی آمریکایی عملاً فریبی بیرحمانه بیش نیستند. بنابراین از ویژگیهای فیلم نوآر این است که زندگی در آن از نگاه شهر و ساکنین زیرک و اغلب درهمشکستهاش دیده میشود.
اما این آدمها که هستند و چه چیزی آنها را به این شکل درآورده؟ چه شخصیتهایی را بارزترین نمود آنها می توان دانست؟
به عقیده دیکوز شخصیتهای داستانی در نوآر آمریکایی و همچنین تا حدی در نوآر فرانسوی که آشکارا نمایانگر تأثیرات این چشمانداز شهری هستند با جنایت و قانون و معمولاً با مجریان قانون درگیرند.
روشنایی های پورتلند
کارآگاهان پلیس و کارآگاهان خصوصی به قامت قهرمانانی بیاعتنا و خویشتندار به تصویر درمی آیند چون می توانند به تمامی قلمروهای جامعهی شهری سرک بکشند یعنی قلمرو سازمانی و جنایی، قلمرو آدمهای خوشنام علیالظاهر برخوردار از موقعیت اجتماعی و ثروتی تردیدناپذیر و آدمهای بدنام اغلب بر اساس حرف و حدیثها و بهواسطهی کلوپهای شبانه و کازینوها، بلیتهای بختآزمایی، مسابقات اسبدوانی، شکلهای مختلف جرم سازمانیافته و دیگر تشکیلات غیرقانونی.
قدرت مانور کارآگاه او را سرِ راه این شخصیتها قرار می دهد و نگرش بدبینانهی او را تشدید و او را به زیروبالای این جهان مسلطتر می کند تا جایی که می پذیرد چه اندک می توان به رفتار انسانی اعتماد کرد، چه راحت خیانت اتفاق می افتد و حقیقت چقدر گولزننده است.
همهی اینها در نهیلیسم رمانتیکی که جلای زمان به نوآر بخشیده به نظر مسحورکننده می آیند.
گیراترین میراث این فیلمها شاید این باشد که در رابطهی جادوییای که با زندگی ما برقرار می کنند، این ویژگیهای وضعیت انسانی را با فریبندگیای مدرن و اغواگر به نمایش می گذارند؛ جادویی پر زرق و برق که هم مدهوشکننده و هم آزاردهنده است.
جک نیکلسون و فی داناوی در محله چینی ها
برجستهترین چهرههایی که تجلی تعقیبگران و تعقیبشوندگان نوآر هستند ــ بوگارت، رابرت میچام و جان گارفیلد و بسیاری دیگر ــ همگی لحن وجودگرایانهی شهرِ نوآر را وارد نقشهایشان کردند و ... فرهنگ آمریکاییای را که در تضاد با مثبتاندیشانهترین توهمات خودش است برملا می کنند.
این معرفی کتاب را با ستایش همفری بوگارت از سوی دیکوز به پایان می بریم: از معدود مواردی که یک ستارهی سینما با نقشش همسانی کاملی دارد، همفری بوگارت است در نقش سم اسپیدِ شاهین مالت و فیلیپ مارلوی خواب ابدی.
ما در اینجا شاهد همگرایی یک چهرهی سینمایی، یک سبک اجرایی، یک شخصیت داستانی و یک کیمیای غیرقابلوصف هستیم که همهی اینها را با هم درمی آمیزد؛ و این نقش چنان بیکموکاست است که حتی مدتها پس از اینکه این داستانها به خاطراتی دلپذیر اما کمرنگ بدل شدهاند، باز هم با هر بار نمایش دوبارهی این فیلمها و آدمهایشان، انتقال بیوقفهی این ویژگیها از ستاره به نقش و بالعکساش در خیال عامه زنده می شود.
انگارهی بوگارت در این فیلمها تعین حداکثر ظرفیت درگیریِ رمانتیکی بود که می شد ما با جذبهی کارآگاه نوآر و جهانش داشته باشیم.
کتاب «خیابان بینام، تاریخچهی فیلم نوآر کلاسیک آمریکا» نوشته اندرو دیکوز با ترجمه حمیده معینفر را انتشارات اختران در ۳۵۵ صفحه و با قیمت ۱۵۰ هزارتومان رهسپار بازار کتاب کرده است.