فیلم گزارش را اینجا ببینید
عصر ایران ؛ علی نجومی ــ هلدر کامارا، اسقف اعظم کلیسای کاتولیک برزیل، سراسیمه از خواب پرید. قطرات عرق بر پیشانیاش نشسته بود و گلویش خشک شده بود. در خواب، زنی نورانی با لباسی سفید در مزرعهای در فاتیمای پرتغال راه میرفت. ابتدا پشتش به او بود، اما ناگهان برگشت. او مریم مقدس بود و به هلدر گفت: «من از بهشت آمدهام.»
مریم مقدس به او هشدار داد: «برای مردم دعا کنید تا از راه خدا و عیسی مسیح منحرف نشوند و در دام کمونیسم نیفتند.» این رویا یادآور واقعهای در سال 1917 بود، زمانی که سه کودک روستایی در فاتیما ادعا کردند مریم مقدس بر آنها ظاهر شده است؛ رویدادی که در میان مسیحیان جایگاه ویژهای دارد.
هلدر از بستر برخاست. آیا مریم مقدس او را سرزنش کرده بود؟ او قصد داشت با کمونیستهای انقلابی برزیل متحد شود تا دیکتاتوری نظامی حاکم از سال 1964 را سرنگون کنند.
شش سال از آغاز دیکتاتوری نظامی در برزیل گذشته بود. در این مدت، آزادیخواهان برزیلی تلاشهایی پراکنده برای مبارزه با رژیم ژنرالها انجام داده بودند، اما به دلیل نبود اتحاد میان گروههای مختلف، بهویژه اختلاف میان مذهبیها و چپگرایان، این مبارزات نتیجهای درخور نداشت. تصمیم هوشمندانه اومبرتو کاستلو برانکو، اولین رئیسجمهور دیکتاتوری، نیز به کسب مشروعیت بینالمللی و محبوبیت نظامیان در میان بخشی از مردم کمک کرده بود. برانکو، آنتونیو دلفیم نتو، تکنوکرات اقتصاددان، را بهعنوان وزیر دارایی با اختیارات کامل منصوب کرد و خود بر امور سیاسی متمرکز شد. در این شش سال، اقتصاد برزیل رشد 10 درصدی را تجربه کرد، اما این بهبود اوضاع اقتصادی برای فقرا و طبقات فرودست، که تعدادشان کم نبود، چندان محسوس نبود. این شرایط به اعتصابات و تظاهرات گسترده در برازیلیا، سائوپائولو و ریودوژانیرو دامن زد.
در این میان، برگزاری جام جهانی 1970 و علاقه دیوانهوار برزیلیها به فوتبال به کمک دیکتاتورها آمد. از بازی افتتاحیه برزیل در 3 ژوئن برابر چکسلواکی، که با پیروزی 4 بر 1 برزیل پایان یافت، مردم از خیابانها به خانهها بازگشتند و شعله تظاهرات فروکش کرد.
تنها دو ساعت تا آغاز «بازی قرن» باقی مانده بود: فینال جام جهانی 1970، شاید جذابترین جام جهانی تاریخ. در یک سوی میدان، ایتالیای لاجوردیپوش و در سوی دیگر، برزیل طلاییپوش با پله و ستارگانش در استادیوم آزتک روبهروی هم قرار میگرفتند. ماریو زاگالو، سرمربی برزیل، به بازیکنانش اطمینان داشت. او میدانست ایتالیاییها پس از 120 دقیقه بازی نفسگیر برابر آلمان غربی در نیمهنهایی خستهاند، اما ایتالیا حریف آسانی نبود و کوچکترین اشتباه میتوانست رویای بردن جام ژول ریمه را بر باد دهد.
زاگالو آماده بود تا به لابی هتل برود و با تیم به سوی استادیوم حرکت کند که ناگهان تلفن زنگ زد. امیلیو گاراستازو مدیسی، رئیسجمهور رژیم کودتا، پشت خط بود. پس از سلام زاگالو، مدیسی گفت: «آقای زاگالو، امیدوارم به اهمیت پیروزی در بازی امروز آگاه باشید. در این موقعیت حساس که کشورمان گرفتار اختلافات داخلی است، پیروزی امروز میتواند به اتحاد مردم کمک کند.»
زاگالو از توجه رئیسجمهور تشکر کرد و اطمینان داد که بازیکنانش مانند همیشه با تمام وجود در میدان حاضر خواهند شد.
حوالی ساعت 14 همان روز، رودی گلوکنر، داور آلمانی، سوت پایان بازی را دمید. برزیل با نتیجه 4 بر 1 ایتالیا را شکست داد و قهرمان بلامنازع جهان شد. تصاویر پله روی شانهها و اشکهای کارلوس آلبرتو، کاپیتان برزیل، هنوز در ذهنها زنده است. بعدها مشخص شد انتخاب کارلوس آلبرتو بهعنوان کاپیتان به دلیل قد بلندش بود تا هنگام بالا بردن جام ژول ریمه در میان جمعیت بهخوبی دیده شود.
حالا نوبت بهرهبرداری سیاسی از این موفقیت ورزشی بود. آنتونیو دلفیم نتو، وزیر دارایی، همان شب در مصاحبه با شبکه سیانان گفت: «امشب شعار معجزه اقتصادی برزیل در جهان طنینانداز شد: برزیل، دوستش بدار یا رهایش کن.»
اما این ماه عسل میان رژیم و مردم تنها چند هفته دوام آورد. در 10 سپتامبر، تظاهرات دوباره مردم را به خیابانهای ریودوژانیرو کشاند. تا پایان همان ماه، 23,600 دانشجو در دانشگاه علوم پزشکی فدرال ریودوژانیرو در اعتراض به بازداشت یکی از دانشجویان و تعلیق اساتید معترض به رژیم کودتا تظاهرات کردند. پلیس با استفاده از بمب ترموباریک و بستن درهای خروجی دانشگاه، 110 دانشجو را مجروح کرد که به بیمارستان ارتش منتقل شدند. بیشتر این دانشجویان از طرفداران کمونیسم و تفکرات چپ بودند.
در همین زمان، هلدر کامارا تصمیم گرفت رویای چند هفته پیش خود را نادیده بگیرد و با اتحاد با گروههای کمونیستی و چپ، جانی تازه به مبارزان علیه دیکتاتوری نظامی ببخشد.
بهتدریج، همکاری کلیسای کاتولیک با شاخهای از حزب کمونیست که مخالف رژیم کودتا بود، عمیقتر شد. گرچه لوییس کارلوس پرتس، رهبر حزب کمونیست، با رژیم همکاری نزدیکی داشت، کمونیستهای باسابقهای مانند ماریو شنبرگ، ولادیمیر هرزاگ و کارلوس ماریگلا با کلیسا در مبارزه با رژیم کودتا همکاری تنگاتنگی داشتند.
اکثر اسقفها و کشیشهای برزیلی تلاشهای هلدر کامارا برای اتحاد با چپگرایان را چندان جدی نگرفتند، اما بهمرور، تقریباً همه اسقفهای غیربرزیلی شاغل در برزیل تردیدهای خود را کنار گذاشتند و همبستگی خود را با آزادیخواهی و عدالتخواهی مردم برزیل اعلام کردند. آنها وارد مبارزه مدنی با دولت نظامی شدند.
مهمترین رویداد در پایان سال 1970 رخ داد. کنفرانس ملی اسقفهای برزیل، به رهبری پدرو ویتو میرا کاپلو، اسقف ایتالیاییتبار، از برگزاری مراسم عشای ربانی در روز استقلال برزیل خودداری کرد. کاپلو اعلام کرد: «امروز مردم برزیل واقعاً آزاد و مستقل نیستند. علت آن نقض حقوق بشر و ظلم به فقراست.» او بهصراحت زمینداران بزرگ و دولت نظامی را هدف انتقاد قرار داد.
پلیس بلافاصله پدرو ویتو میرا کاپلو را دستگیر و محاکمه کرد و سپس از برزیل اخراج نمود. این دستگیری و اخراج، تنش میان کلیسا و دولت کودتا را تشدید کرد. مقامات ارشد کلیسا، از جمله کاردینال پائولو اِواریستو آرنس، کاردینال آلوئیزیو لورشایدر و کاردینال ریودوژانیرو، در حمایت از میرا کاپلو، هنگامی که او برای ترک همیشگی برزیل به برازیلیا رفت، نامهای سرگشاده نوشتند و در اختیار رسانهها قرار دادند. در این نامه، آنها بهشدت از نظام زمینداری برزیل و دولت نظامی ناسیونالیست انتقاد کردند.اما به نتیجه رسیدن این مبارزات به 14 سال دیگر زمان نیاز داشت. در این 14 سال، نزدیک به 20,000 نفر ناپدید شدند و حدود 500 نفر کشته شدند. سرانجام، در سالهای 1984 و 1985، با برگزاری انتخابات، ژوزه سارنی بهعنوان رئیسجمهور منتخب مردم برزیل انتخاب شد و به دولت ژوآو فیگویردو، آخرین رئیسجمهور رژیم کودتا، پایان دادند.