۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴
به روز شده در: ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۳
فیلم بیشتر »»
کد خبر ۱۰۵۷۶۱۴
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۷ - ۱۶-۰۲-۱۴۰۴
کد ۱۰۵۷۶۱۴
انتشار: ۱۰:۵۷ - ۱۶-۰۲-۱۴۰۴
نگاهی به «سرویس جاسوسی انگلیس از درون»

عملیات مخفی «ام آی سیکس» در ایران

عملیات مخفی «ام آی سیکس» در ایران
در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، که تخاصم در خاورمیانه رو به پایان بود، جان اسلسر، معاون فرماندهی نیروی هوایی متفقین در منطقه مدیترانه در یادداشتی نوشت: «تشکیلات اطلاعاتی قاهره غرق آشوب است.» او باور داشت در آنجا «آژانس‌ها و سازمان‌های مختلفی هستند که دسترسی‌های بالایی دارند.

 نقش بریتانیا و وابستگان داخلی آن در تحولات ایران، به‌ویژه در کودتای ۲۸ مرداد، همواره مورد توجه اما پوشیده در لایه ضخیم پنهان‌کاری سازمان جاسوسی و وزارت خارجه این کشور بوده است.

به گزارش ایبنا، کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون؛ پشت پرده عملیات پنهانی اینتلیجنس سرویس در خاورمیانه» تالیف استیون داریل و ترجمه محسن اشرفی از سوی نشر نی به طبع رسیده است. این کتاب در هفت بخش به رویاهای بی‌پایان، فلسطین، قبرس، رویاهای نابرابر، سوئز، عطش قتل، دکترین مک میلان و مزدوران در یمن پرداخته است.

استیون داریل در کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون؛ پشت پرده عملیات پنهانی اینتلیجنس سرویس در خاورمیانه» تصویری ترسیم می‌کند از آن‌چه در مورد خاورمیانه طی نیمه دوم قرن بیستم در هزارتوی سرویس جاسوسی و وزارت خارجه بریتانیا گذشت. در پرتو این روایت تازه، می‌توان پرونده کودتا بودن ماجرای ۲۸ مرداد را بازخوانی کرد و شاید بتوان آن را برای همیشه بست: کودتا رخ داد، چون ایرانیان بر حفظ اختیار بر منابع نفتی خود اصرار ورزیدند و بریتانیا هم برای شریک کردن آمریکا در برانداختن دولت ملی به ناچار حاضر شد سهم عمده‌ای از نفت ایران را به شرکت‌های آمریکایی بدهد.

این کتاب به فعالیت‌های بعد از جنگ جهانی «سرویس اطلاعات مخفی (اس.آی.اس)»، مشهور به ام. آی. سیکس، می‌پردازد. ریشه این عنوان به «ژ» برمی‌گردد که قبل و بعد از جنگ جهانی به جاسوسی می‌پرداخت. دیدگاه ما درباره ام.آی.سیکس برای مدت‌های طولانی تحت تاثیر اطلاعاتی بود که دستگاه‌ها و مطبوعات به فعالیت خائنانی مانند کیم فیلبی و جورج بلیک اختصاص می‌دادند و یا سرویس‌های امنیتی ام.آی.فایو (دستگاه ضدجاسوسی) درباره شکار جاسوسان واقعی و یا فرضی منتشر می‌کردند.

کتاب حاضر تلاش می‌کند بر فعالیت‌های مخفیانه این سرویس، یعنی «عملیات ویژه» مخفی و وظیفه اصلی جمع‌آوری اطلاعات در دوران جنگ سرد، تمرکز کرده و بین این دو توازن برقرار کند. این عملیات در چارچوب سیاست‌های رسمی خارجی و سیاسی بریتانیا قرار می‌گیرد.

آشکار است که تحقیق درباره آژانس‌های مخفی - که ام.آی.سیکس یکی از مخفی‌ترین آن‌هاست - کار آسانی نیست. حتی رابین کوک، وزیر امور خارجه دولت حزب کارگر، که ظاهرا از اشخاص متعهد به «قانون آزادی اطلاعات (اف.او.آی.ای)» و یکی از منتقدان سخت‌گیر دولت‌های مخفی‌کار است، پذیرفته که نباید اسناد ام.آی.سیکس به «اداره سوابق» عمومی (پی.آر.او) داده شود. 

رویاهای بی‌پایان

در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم، که تخاصم در خاورمیانه رو به پایان بود، جان اسلسر، معاون فرماندهی نیروی هوایی متفقین در منطقه مدیترانه در یادداشتی نوشت: «تشکیلات اطلاعاتی قاهره غرق آشوب است.» او باور داشت در آن‌جا «آژانس‌ها و سازمان‌های مختلفی هستند که دسترسی‌های بالایی دارند، مزاحم کار و ارتباطات یکدیگرند و دارند گلوی یکدیگر را می‌درند.» راه‌حلی که او برای این مشکل عرضه می‌کرد این بود که: «همه سرویس‌های مخفی ما، یعنی سرویس اطلاعات مخفی (اس.آی.اس)، اداره عملیات ویژه (اس.او.ئی)، نیروی ای و اداره عملیات سیاسی (پی.دبلیو.ئی)، در قالب شاخه‌های یک سرویس واحد، زیر نظر شخص معینی عمل کنند که عضو کمیته فرماندهان ستاد باشد.» سایر مقامات نظامی هم خواستار ایجاد سرویس متخصص اطلاعات خاورمیانه بودند که زیر کنترل ستاد باشد.

دفاتر منطقه‌ای ام.آی.سیکس [بخش ششم اطلاعات نظامی] که به فرماندهی منطقه وصل بودند حفظ شدند، اما از ساختار نظامی به تشکیلات سیاسی انتقال یافتند. از سوی دیگر، سازمان پوشش محلی ام.آی.سیکس، موسوم به «بخش ارتباطات بین سرویس‌ها (آی.اس.ال.دی)، جای خود را به «سازمان مشترک تحقیق و برنامه‌ریزی (سی.آر.پی.او)» دادکه آن را «کریپو» می‌خواندند. این سازمان ایستگاه‌هایی در بیروت، بغداد، تهران، امان، بصره، پورت سعید و دمشق داشت.

فلسطین

عجب آن‌که نخستین حمایت بوین، وزیر امور خارجه، از عملیات ویژه ام.آی.سیکس، نه علیه اتحاد شوروی که علیه مهاجرت یهودیان به فلسطین از کار درآمد. اما، عمدا این کار را با اغراق در مورد خطر کمونیسم پوشش می‌دادند تا حمایت آمریکا را با خود داشته باشند.

در آخرین سال جنگ، سرهنگ هرولد گیبسون و سرگرد آرتور ویتال، ماموران ام.آی.سیکس در استانبول، روابطی با «آلیا بث» برقرار کرده بودند. آژانس یهود آلیا بث را ایجاد کرده بود تا شبکه‌ای باشد برای هماهنگ کردن عواملی که در زمینه مهاجرت غیرقانونی به فلسطین فعالیت می‌کردند یا به فراری دادن یهودیان از مناطق زیر سلطه آلمان کمک می‌کردند. گیبسون و ویتال برای آن‌ها ویزا فراهم می‌کردند و تا حد حیرت‌انگیزی به عملیات پنهانی‌شان کمک می‌رساندند.

 در هنگام لزوم نیز عوامل یهودی را از خطراتی که تهدیدشان می‌کرد، مطلع می‌ساختند. اما، ایده تشکیل یک دولت یهودی با استراتژی کلی بوین برای خاورمیانه هم‌خوانی نداشت و او خیلی زود وادار شد سیاست دولت کارگری را تغییر دهد و برای مهاجرت یهودیان به فلسطین سقفی تعیین کند.

طولی نکشید که مسئله مقابله با مهاجرت غیرقانونی به یک کابوس لجستیک بدل شد و وزارت امور خارجه را مجبور کرد به سراغ سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی برود و از آن‌ها برای کاهش موج ورود مهاجرینی که در جست‌وجوی سرزمینی برای خود بودند کمک بخواهد. بوین، برای اولین بار و به‌صراحت، استفاده از عملیات ویژه توسط ام.آی.سیکس را ممنوع اعلام کرد.

قبرس

در ماه ژوئیه سال ۱۹۵۲ اسقف ماکاریوس، رهبر کلیسای ارتدکس یونان در قبرس، به صورت محرمانه در آتن با سرهنگ جورج گریواس ملاقات کرد که در طول جنگ جهانی جنبش مقاومت راست‌گرای یونان با نام «ایکس» را سازمان‌دهی می‌کرد تا به «اتوسیس» (وحدت سیاسی قبرس با یونان) نائل آید. سه ماه بعد، گریواس مخفیانه به قبرس رفت تا جنگی چریکی علیه اشغالگران بریتانیایی راه بیندازد. این موضع هنگامی تقویت شد که هنری هاپکینسون، وزیر مستعمرات بریتانیا، تایید کرد که قبرس «هرگز نمی‌تواند انتظار استقلال کامل را داشته باشد.»

در واقع، کمی پس از آن در همان سال و به خاطر مسائل مالی و دشواری‌هایی که در کشورهای عربی وجود داشت، ستاد کل ارتش بریتانیا تصمیم گرفت با جابه‌جایی نیروها، قبرس را به عنوان پایگاه پیشاهنگ نیروهای زمینی و هوایی در خاورمیانه انتخاب کند. قبرس خارج از حوزه پیمان ناتو بود و ستاد کل این نقش را به قبرس داده بود تا محل استقرار و موید اعتبار بریتانیا در خاورمیانه باشد و بنابراین قبرس محل استقرار قرارگاه‌های مشترک نیروهای انگلیسی و مرکز «سازمان دفاعی خاورمیانه (ام.ئی.دی.او)» شد که طرح آن تهیه شده بود. هاپکینسون، علی‌رغم تحرکات ماکاریوس و گرایوس، اظهارنظر کرد: «هیچ دلیلی نمی‌بینم که بیانیه مشکلی در قبرس پدید آورد.»

ایران: رویاهای نابرابر

در ژوئیه سال ۱۹۴۹ [تیرماه ۱۳۲۸]، نمایندگان «شرکت نفت ایران و انگلیس» و دولت ایران، که در آن زمان «پرشیا» خوانده می‌شد، سندی به نام «توافقنامه تکمیلی نفت» را امضا کردند که امتیاز نفت سال ۱۹۳۳ [فروردین ۱۳۱۲] را تایید و تقویت می‌کرد.

مسئولان وزارت خارجه امیدوار بودند که این توافقنامه به صنعت نفت در اذهان مردم ایران مشروعیت ببخشد و درآمدهای لازم برای توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور را تامین کند. اعضای اداره امور شرق وزارت خارجه احساس می‌کردند که ایران بدون این درآمد به سمت انقلاب کمونیستی پیش خواهد رفت. با این حال فضای سیاسی ملتهب در ایران احتمالا اجازه هیچ توافقی را نمی‌داد.

 تلاش برای ترور شاه در بهمن ماه گذشته، نشانگر آغاز دورانی بود که در آن «فرقه گلوله و چاقو با هدف انتقام‌گیری وارد سیاست ایران می‌شد.» اتفاقات بعدی به رکود اقتصادی و جوشش ایدئولوژیکی دامن زد که انگلیسی‌ها را ناامید کرد و دولت ایران نیز نشان داد که قادر به مقابله با آن نیست. این دور باطل امید به پیشرفت اجتماعی را تضعیف کرد.

سوئز: عطش قتل

به قول جورج یانگ، عملکرد وزارت امور خارجه و دولت بریتانیا در امور خاورمیانه به رغم کامیابی در ماجرای ایران «حکایت فاجعه و اشتباهات بزرگ» بود. او می‌گفت: «به نظر می‌رسد ما درباره سطح نارضایتی اعراب از حضور نظامی‌مان در منطقه غفلت کرده‌ایم و نمی‌دانیم حاکمان و سیاستمداران دوست ما تا چه حد اعتبار خود را نزد نسل جوان دنیای عرب از دست داده‌اند.» یانگ به این نتیجه رسیده بود که: «خیلی مواقع در مراحل ابتدایی، تصمیم‌های نادرست می‌گرفتیم و باری به دوشمان می‌افتاد که نتیجه خیره‌سری در امتناع از دیدن واقعیت بود.» بعدها با ناامیدی می‌پرسید: چرا دولت بریتانیا در همان گام اول به این مهلکه افتاد؟ چرا بسیار پیش از بروز ماجرای سوئز به فکر مرتب کردن اوضاع نیفتاد؟ چرا بریتانیایی‌ها قبل از آمریکایی‌ها فکر خود را به کار نینداختند؟

دکترین مک‌میلان

یکی از افسانه‌های ماندگار در مورد سوئز این است که سیاست بریتانیا در قبال خاورمیانه با تشخیص شکستی که در پیش بود تغییر کرد و ام.آی.سیکس با استعفای نخست‌وزیر آنتونی ایدن فوراً تحت کنترل رئیس آن، دیک وایت و وزارت امور خارجه قرار گرفت. اما در حقیقت ذهن هارولد مک‌میلان هم به اندازه ذهن ایدن مشغول مسئله خلاصی از دست ناصر بود. چنین به نظر می‌رسید که عبدالناصر «دشمن اصلی بریتانیا» است و مثل بختک بر سوئز افتاده است. البته مسلم است که هیچ تلاشی برای پایان دادن به فعالیت ام. آی. سیکس در جهت برانداختن ناصر صورت نگرفت.

مزدوران در یمن

به دنبال تهاجم مصیبت‌بار سوئز، سیاست خارجی و دفاعی بریتانیا در خاورمیانه مورد تجدید نظر قرار گرفت و در کتاب سفید دفاعی سال ۱۹۵۷ که بر توسعه پایگاه‌های شرق سوئز تاکید می‌کرد، بازتاب یافت. در آن سال مک‌میلان پایگاه بی اهمیت عدن- محل استقرار پالایشگاه عظیمی که نفت کویت را تصفیه می‌کرد- را به دژی قدرتمند و نظامی تبدیل کرد که نیروی دریایی سلطنتی و نیروی هوایی سلطنتی در آن مستقر شده و بر مسیر دریای سرخ و کانال سوئز فرمانروایی می‌کردند. مداخله بریتانیا در کویت اعمال این استراتژی را تقویت کرد.

مک‌میلان ضمن اخذ این تصمیم و به منظور مستحکم کردن آینده عدن شش تن از سران قبایل تحت‌الحمایه مستقر در غرب یمن را گردآورد و «فدراسیون عربستان جنوبی» را تشکیل داد. دو سال بعد سران دیگر قبایل هم به آنها پیوستند. دو عامل شانس موفقیت ابتکار او را تضعیف می‌کرد.

 فرد هالیدی نوشته است: «این فدراسیون کاملاً دست‌پرورده بریتانیا و از نظر مالی هم تماماً بر بریتانیا متکی بود و ماهی یک میلیون پوند رشوه دریافت می‌کرد. نقطه ضعفش «جنبش ملی» یمن بود که سرانجام این فدراسیون را نابود می‌کرد. تاسیس «فرماندهی خاورمیانه (ام.ئی.سی)» در عدن در سال ۱۹۶۰ به شعله‌ور شدن آتش انقلاب انجامید.»

در کتاب سفید دفاعی سال ۱۹۶۲ تحت عنوان «پنج سال آینده» آمده بود که بریتانیا به حمایت از سلاطین محلی در یمن جنوبی و خلیج [عدن] ادامه می‌دهد و عدن قرارگاه همیشگی این استراتژی خواهد بود. عدن، بریتانیا و سنگاپور در شرق دور، سه نقطه تمرکز اصلی نیروهای نظامی بریتانیا در جهان بودند.

کتاب «سرویس جاسوسی انگلیس از درون؛ پشت پرده عملیات پنهانی اینتلیجنس سرویس در خاورمیانه» تالیف استیون داریل و ترجمه محسن اشرفی با ۲۸۵ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۳۲۰ هزار تومان از سوی نشر نی به بازار کتاب آمد.

برچسب ها: ام آی سیکس ، عملیات ، ایران
ارسال به دوستان