ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بگو که کار جهان شد به کام ما
 
ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم
ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما
 
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
 
چندان بود کرشمه و ناز سهی قدان
کاید به جلوه سرو صنوبرخرام ما
 
ای باد اگر به گلشن احباب بگذری
زنهار عرضه ده بر جانان پیام ما
 
گو نام ما ز یاد به عمدا چه میبری
خود آید آن که یاد نیاری ز نام ما
 
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپردهاند به مستی زمام ما
 
ترسم که صرفهای نبرد روز بازخواست
نان حلال شیخ ز آب حرام ما
 
حافظ ز دیده دانه اشکی همیفشان
باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
 
                                                      پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر